آمران و عاملان شر (2) علیمحمد بشارتی چهرمی
در نخستین ماههای پس از انقلاب گروهی به رهبری علیمحمد بشارتی جهرمی که از موسسان سپاه پاسداران انقلاب بود و حسین آیتالهی، امام جمعه این شهر، گروهی را شکل دادند که بعدترها مخالفان سیاسی را میربود و پس از شکنجه در غسالخانه قبرستان بهشت رضوان در مجاورات امامزاده شازده ابوالفضل، مثله میکرد و به قتل میرساند و پیکرشان را در چاههای قناتهای زمینهای کشاورزی جهرم میانداخت. این قناتها مدتها بود به دلیل عدم لایروبی خشک شده بود. گفته میشود علاوه بر چندین هوادار سازمانهای سیاسی مخالف و بهاییان، زنان تنفروش و افراد همجنسگرا نیز از قربانیان این گروه بودند که بین مردم به گروه قنات معرفی شد بودند. با وجود کشف چند جنازه در قناتها توسط برخی از خانوادهها که باعث توقف کار این گروه شد، هنوز به احتمال زیاد بقایای پیکرهای زیاد دیگری در قناتهای این منطقه وجود دارند. درود و سلام با قسمت دوم آمران و عاملان شر در کنار شما هستم، برای هر شخص از این مجموعه میشود چند ساعت در نظر گرفت و ویدیو ساخت، تصمیم گرفتم که به طور خلاصهتر به این موجودات بپردازم، اما چشمم آب نمیخوره. اگر تمام این قسمت را تماشا کنید متوجه میشوید که منظور از حرف خامنهای که گفت خدای سال ۶۰ همان خدای امسال است، چیست. متوجه میشوید که چرا مادران و خانوادههای کشته شدههای آبان۹۸ و دی ماه و دیگران را سرکوب میکنند، متوجه میشوید چرا افرادی مانند سپیده رشنو را سرکوب میکنند، متوجه میشوید که چه باید بکنید و چه نیاید بکنید مثل مجاهدین خلق که از اعضایش خواسته بود در زندان توبه کنند تا بیرون بیایند، متوجه میشوید وقتی بترسید و تسلیم شوید اوضاع بدتر میشود نه بهتر، متوجه میشوید جواب وحشیگری رژیم، اتحاد است و نه تجزیه مردم و نه تفرقه و تجزیه گروه ضد رژیم به گروهای ضد رژیم و نه عمل به روشی که به اسم گاندی معروف شده. متوجه میشوید که چرا رژیم فعلی بر طبل جنگ میکوبد. متوجه میشوید که چرا باید با جهالت و تعصب جنگید. من عضو رسمی و غیر رسمی هیچ گروه خاصی نیستم، من عضوی از مردم هستم، من عضوی از مردم هستم که با رژیم مبارزه میکنند، هزینه را پرداخته و پرداخت میکنند. من نمیتونم با مقدس نشون دادن یک گروه به جنگ ایدئولوژی تقدیس رژیم بروم. با من همراه باشید برای شناخت علی محمد بشارتی جهرمی.
علیمحمد بشارتی جهرمی، مسلمان شیعه، متولد 22 تیر ۱۳۲۳ شهر جهرم، بابای چهار فرزند پسر، سیاستمدار ، شاعر ، ادیب و دارای مدرک دکترای روابط بینالملل است. این آدم در زمان شاه چند سالی زندان بود. در رابطه با سازمان مجاهدین دستگیر شده بود. اما در زندان تغییر موضع داده و به موتلفه اسلامی پیوسته بود. بعد از آزاد شدن از زندان شاه در سال ١٣٥٦ آمد جهرم، که زادگاهش بود. از همان زمان برای تبلیغات تعصب آمیز به امام جمعه و دیگران خط می داد و شده بود مشاور امام جمعه. عضو ستاد استقبال از خمینی و از اولین بازجویان مخالفان انقلاب اسلامی، عضو اولین شورای فرماندهی و از بنیانگذاران سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۷، مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه احتمالا در سال ۱۳۵۸، نماینده دوره اول طویله شورای اسلامی از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳، قائم مقام وزیر امور خارجه، علی اکبر ولایتی در دولتهای میرحسین موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۲، وزیر کشور هاشمی رفسنجانی از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷6، مشاور امنیتی هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰، مشاور سیاسی هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از ۱۳۸۰ تا احتمالا زمان زیر خاک رفتن بابا اکبر.
آمران و عاملان شر (1) محمدحسین صفارهرندی
یکی از قربانیان گروه قنات یک کارگر جنسی به نام گُلو بود. خانوادهاش در کوهی نزدیکی جهرم زندگی میکردند. آنقدر فقیر بودند که خانهای نداشتند. گروه قنات به دلیل “گناهانش”، به صورت گُلو اسید پاشیدند و کورش کردند. گُلو پسری داشت معروف به ممدگُلو. ممدگُلو دم در خانه مینشست و یک تومان و دو تومان از مردان مشتری پول میگرفت. بعد کورشدن مادر، به گروه قنات پیوست و یکی از بهترینهایشان شد در تکهتکهبریدن اعضای بدن مخالفان سیاسی و سوراخکردن جمجمههایشان با مته. یک بار دست کرده بود توی جیبش و به چیز لزجی برخورده بود؛ چشم یک قربانی بود که چند روز پیش در آورده و یادش رفته بود که توی جیبش گذاشته است و یا شاید مابقی هم رکابانش به شوخی در جیب او گذاشته بودند.
پدر گلو یا گلی، کوه نشین بود یا به اصطلاح جهرمی ، کوهکی بود. برای روشن شدن مفهوم کوهکی باید اضافه کنم که در نزدیکیهای جهرم کوههای صخره ای مرتفعی قرار دارد که عده ای در شکاف آنها زندگی می کردند و معاش شان از طریق زغال گیری و دامداری تامین می شود. یکی از همین کوه نشینها آمده بود در شهر جهرم زندگی می کرد. او دختری داشت به نام گلو، که از فقر و بدبختی خانواده به فحشا کشیده شده بود.
این همان دختری بود که متعصبان مذهبی به صورت او اسید پاشیده و او را کور کردند . اگر بعدها در جهرم به فلکه ی ششم بهمن سابق میرفتید یک زن درهم شکسته ی پنجاه شصت ساله ای را می دیدید که گدایی می کرد . این همان زنی است که اسمش گلو است، نمیدونم الان در قید حیات هست یا نه.
شاهدی در پاسخ به اینکه این شدت عمل در جهرم به خاطر حضور بشارتی و آیت اللهی بود که توطئه می چیدند یا به خاطر حضور گسترده تر مخالفان، گفت: چند عامل وجود داشت. یکی دور افتادگی و بسته بودن شهر جهرم بود . فاصله این شهر تا پایتخت هزار و چند کیلومتر است. مردم این شهر ارتباط چندانی با مردم شهرهای دیگر نداشتند. تعصب در بطن فکری مردم وجود داشت ولی نمود پیدا نمی کرد تا اینکه اینها آمدند و تبلیغات را راه انداختند که اول عمدتا علیه بهائیها بود.
یادم هست که در جنگ کردستان، ١٢ تن از بسیجی های جهرم کشته شدند. در آن موقع در سخنان پیش از خطبه نماز جمعه، بشارتی صحبت کرد. من از رادیو جهرم می شنیدم که می گفت کمونیستها این بچه های ما را کشتند ، قاسملو( رهبر حزب دمکرات کردستان ایران ، که بعدها به وسیله ی رژیم مذهبی ترور شد ) و فدائیان جگرشان را درآوردند، کباب کردند و با شراب خوردند. مدت کوتاهی بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی آنها گروهی به نام گروه ١٥ خرداد ایجاد کردند. در اعلامیه شان نوشتند که همه کسانی را که هم جنس گرا هستند، خواهند کشت. البته ما امروز می گوئیم هم جنسگرا. آنها می گفتند لواط کار . و بلافاصله دو نفر که شایع بود، همجنس گرا هستند، به قتل رساندند . و بعد تعدادی دیگر. یکی از آنها فرزند شخصی بود به نام ابراهیم . احتمالا ابراهیم قناعتیان، که نابینا بود. آری ، فرزند این شخص نابینا که بسیار هم فقیر و تنگدست بود ، با شلیک اسلحه کشتند. دیگری حسین نام داشت. او جنسیتش مشخص نبود به اصطلاح خنثی بود. او را هم کشتند . به این اتهام که «مفعول» است. شخص دیگری نیز به اتهام اینکه «مفعول» است کشته شد. یک شخص دیگر که همین گروه ١٥ خرداد او را کشت ، محمود نام داشت. آزمایش گلوله و نظر پزشک قانونی دال بر این بود که گلوله ها همه یکسان و نظامی هستند. این قتلها را سپاه هدایت می کرد بدون اینکه جنبه به ظاهر «قانونی» داشته باشد. دادگاه و غیره در کار نبود. هیچ خانواده ای جرات نمیکرد قضیه را دنبال و شکایت کند. فضای ارعاب و تهمت آنقدر بالا بود که اگر هم کسی می خواست مسئله را دنبال کند، خود در مظان اتهام قرار می گرفت. کسی که برادرش کشته می شد جرات نمی کرد بپرسد او را به چه دلیلی کشتید. قبل از انقلاب این آدمهائی که کشته شدند بین مردم زندگی می کردند و با دیگران ارتباط داشتند. از وقتی که انقلاب شد، جریاناتی مثل گروه ١٥ خرداد شکل گرفت که آنها این قتلها را انجام می دادند. علی محمد بشارتی و حسین آیت اللهی و ... سازمان دهنده شان بودند. آنها کمیته هائی را هم در ژاندارمری و شهربانی ایجاد کردند که اعضایشان از حزب الله بودند. بشارتی سپاه جهرم را سازمان داد زمانی که خودش در کمیته سلطنت آباد بود ، چند نفر از جوانان مذهبی شهر را برد آنجا و در کمیته سلطنت آباد طرح سپاه جهرم را ریختند. یکی از این افراد که بعدا مجاهد شد، توضیح داد که بشارتی گفته بود باید همه این فدائیها را بکشیم- اکثر چپهای جهرم طرفدار سازمان چریکهای فدائی بودند. در پشت پرده بشارتی یک چهره امنیتی مهم است. به اعتراف خودش، او در دستگیریهای جنجالی سال ١٣٥٨ در دستگیری مجتبی طالقانی، حماد شیبانی و سعادتی دست داشته است. وضعیت این طوری بود تا قتلهای سیاسی شروع شد. من اینجا می خواهم تا یادم نرفته به موردی از قتلها اشاره کنم که بسیار غم انگیز است. در شهر ما مردی زندگی می کرد که حواس درست حسابی نداشت. دیوانه بود اما آزارش به کسی نمی رسید. نامش عوض بود و سنش حدود ٥٠. همه در شهر او را می شناختند. به زبان محلی به او می گفتیم عوض گنا، گنا یا گنا، تلفظ دقیق رو نمیدونم. گنا یعنی دیوانه. لباس این مرد همیشه پاره بود. او را هم کشتند. به علت اینکه لباسهایش پاره بود و گاه شاید آلت تناسلی اش بیرون می افتاد. حزب الله این را خارج از شئونات اسلامی می دید. به جای اینکه او را به دست یک مرکز درمانی بسپارند، صورت مسئله را با کشتن او پاک کردند. او را هم با گلوله کشتند با همان اسلحه هائی که هم جنس گرایان را می کشتند.افراد گروه قنات که مدتی بعد از گروه ۱۵ خرداد تشکیل شد و تغییر کرد برای خودشان لایحه ای هم نوشته بودند به نام لایحه قنات. هر وقت دست به ترور می زدند و یا کسی را شکنجه می کردند، کاغذ را نشان می دادند و می گفتند این لایحه «در مورد دشمنان» باید اجرا شود. علی محمد بشارتی گفته بود اگر روزی کسی را برای کشتن گیر نیاوردید، خری را بگیرید و ببرید سر قنات و بکشید. چنین توصیه ای به این خاطر بود که خوی آدم کشی در حزب اللهی ها همچنان باقی بماند.
حزب اللهی ها اصلا قانون و لایحه نمی شناختند. وقتی مجلس شورای اسلامی تشکیل شد، اینها می شنیدند که لایحه آمده مجلس و می شنیدند که وقتی لایحه ای تصویب می شود، جنبه قانونی پیدا می کند. اینها هم گفتند ما لایحه داریم لایحه قنات. یعنی اینکه ما قانون را می شناسیم. این موضوع برای سران مملکت پنهان نبود. مثلا یک بار آقای قرائتی، رئیس پیکار با بیسوادی، به جهرم آمده بود. بعد از صحبت با سپاه و دارو دسته آنها می پرسد کار لایحه قنات به کجا کشید. از منتقدان هم کسانی بودند که ماجرا را شنیده بودند. آقای شعله سعدی یک بار در مصاحبه با رادیو فردا گفت که قتلهای زنجیره ای از همان ابتدای حکومت جمهوری اسلامی وجود داشته و این زنجیره باید روشن شود. و در این رابطه به ترورهای جهرم اشاره کرد. یک نکته را می خواستم در رابطه به اولین سری قتلهای سیاسی قنات اضافه کنم. روز ٣٠ یا ٣١ خرداد، من از پشت بام صدای امام جمعه را می شنیدم که گفت یک منافق امروز به جهنم واصل شده است. این به آن معنی است که حسین آیت اللهی رسما این ترورها را تائید می کرد. د ٤ خرداد ١٣٦٠ بود و ختم یکی از کسانی که در جنگ با عراق کشته شده بود. اما جمعه رفت بالای منبر و گفت: از امت حزب اللهی می خواهم که به خانه منافقین و کفار بروند. آنها را طناب پیچ کنند و بیاورند مسجد. با مجاهدی همین کار را کردند. طناب انداختند گردنش و بردند نماز جمعه که آنجا توبه کند. او هم مجبور شد همین کار را بکند.
یکی از گروه قنات که بعدها از آنها جدا شد، تعریف کرده بود که در مراسم شان آنها را به اتاق تاریکی می بردند که در گوشه و کنار آن شمع روشن بود. نصرالله میمنه می رفت پشت بلندگو، اول آیه ای از قران می خواند بعد شروع می کرد به موعظه. می گفت شما می دانید که در زمان شاه خیلی گناه کرده اید. اگر می خواهید خدا گناه هاتان را ببخشد، باید امشب یک منافق، یک کمونیست و یا هرکسی را که ضد ماست، بکشید. این آدمها اکثرشان سواد درست و حسابی نداشتند و از نظر ذهنی کودن بودند. اینها اکثرشان در زمان شاه اصلا مذهبی نبودند. حتی خیلی هاشان کارهای خلاف می کردند. مثلا یکی از آنها، که به او می گفتند مندیل حاج دلاور، لات بود. یا حزب اللهی دیگری که همین ممد گلو بود. گروه قنات حتی مردم عادی را هم تهدید می کردند و زیر فشار می گذاشتند. مثلا اگر با فروشنده ای مسئله داشتند به او می گفتند اگر فلان کار را نکنی، سروکارت با گروه قنات است. میترا لاگر از فعالان سیاسی سابق شهر جهرم و از هواداران سابق مجاهدین خلق از 57تا 60 بود (۱۷ ساله در زمان بازداشت) در شهادت خود به مرکز اسناد حقوق بشر ایران درباره گروه قنات میگوید: «در طول مدتی که من در زندان بودم فعالیت سیاسی در شهر محل سکونت من جهرم خیلی خطرناک شده بود. در طول مدتی که من نبودم گروه حزبالله یک گروه ترور به نام «گروه قنات» را تشکیل داده بود. این گروه خطرناک اعلامیهای را در سطح شهر پخش کرده بود و خطاب به افراد شناسایی شده منجمله سه دختر و سی پسر نوشته بود «منتظر مرگ باشید». مردم جهرم وقایع وحشتناکی را در باره گروه قنات تعریف میکردند که چگونه افراد را خیابان با چاقو میکشند. وضع آنقدر بد شده بود که برخی از دوستان میگفتند که من شانس آوردم که دستگیر شده و به زندان شیراز منتقل شدم. زمانی که من در زندان بودم [اوایل تابستان ۱۳۶۰] پسرخالهام حمید توسط گروه قنات کشته شده بود. آنها ابتدا با چاقو او را زدند و در خیابان رهایش کردند تا بمیرد. بعد مردم به او کمک کردند و او را به بیمارستان رساندند. این گروه قنات آنقدر وحشتناک بودند که حتی کسانی که به مجروح کمک می کردند را نیز با چاقو میزدند. بعد از درمان پسرخالهام حمید، بهبود مییابد و میتوانست در روز بعد از بیمارستان مرخص شود، اما این گروه دوباره به بیمارستان حمله میکند. آنها مسلح بوده و به هر یک از اتاقهای بیمارستان یورش میآورند و بیماران آن را مضروب کرده و حتی یکی از آنها را با اسلحه می کشند. وقتی آنها وارد اتاق پسرخالهام میشوند سُرُم را که به دست پسرخالهام وصل بود از دستش در میآورند و در چشمش فرو میکنند. سپس او را با تختش از بیمارستان خارج میکنند. وقتی دکترها به این کار آنها اعتراض میکنند آنها میگویند، “شما حق حرفزدن ندارید. ما حزبالله، ارتش خدا هستیم .. سه روز بعد نیروهای ژاندارمری توانستند جسد حمید را از قناتهای خارج از شهر پیدا کنند. …. جای شکنجه بر تمام بدن او هویدا بود. اعضای بدن او مثله و تمام بدنش با سیگار سوزانده شده بود. یک چشمش را در آورده بودند و تمام پشتش چاقو چاقو شده بود.» وقتی من از زندان آزاد شدم از اینکه شنیدم نام من نیز در آن لیست بود وحشت کردم. با شنیدن این خبر من و خانوادهام تشخیص دادیم که بازگشت من به شهر محل سکونتم جهرم صلاح نیست.
میترا پس از نقل مکان خانوادهاش به تهران از جایی که او و دیگران به خاطر تهدیدات انجام شده در آن پنهان شده بودند به تهران رفت، در آنجا نمیتوانست به مدرسه برود چون تمام پروندههای مدارس افرادی که تحت تعقیب بودن جمع شده بود و برای گرفتن آن باید دم به تله داده میشد و به سپاه پاسداران مراجعه میکردند. فرد دیگر صولت شیخنیا، کسی که به فتوای آیتالهی امام جمعه جهرم، خودش و اموال خودش و خانوادهاش حلال شده بود در زمان بازداشتش، در شهادت خود نزد عدالت برای ایران در همین رابطه گروه قنات که شاهد عینی بوده، گفته:…بشارتی نام مشهور دیگری از عوامل جنایتهای آن سالها است. دختر خواهرش با ما زندان بود. فامیلش یادم نیست. خودش از داییاش میگفت. همان موقع یکی از بچههای جهرم را تکه تکه کرده بودند، به نام حمید غفوری که جنازهاش را به خانوادهاش تحویل میدهند. ازشان میخواهند که در باغچه خانهشان آن تکهها را چال کنند. در جریان کشتهشدن او، بچه خواهر بشارتی گفت که دایی من دست داشت و یکی از عوامل کشتن حمید غفوری بود. میگفت که بچهها را توی قنات میانداخته… ابراهیم رحمانیان نیز که اهل جهرم است و از فعالان سیاسی چپ این شهر در آن زمان بود نزد عدالت برای ایران چنین شهادت میدهد:
ویدیو.
منوچهر هنری در زمان قتل، ۱۷ ساله و دانشآموز بوده است. شاهد دیگری میگوید اون زمان، ۹-۸ ساله بودم. هوا تاریک میشد هیچکس بیرون نمی موند یا وقتی در میزدن کسی جرات نمی کرد در باز کند. یه اصطلاح دیگه هم خیلی کاربرد داشت اون زمان، گُوْ چاه یا همان گاو چاه. همون چاه عمیق. قربانی را داخلش می انداختن و یک لاستیک پرت میکردن روی آب برای نشانه. روزنامه “انقلاب اسلامی در هجرت” منتشره در پاریس به مدیرمسئولی ابوالحسن بنیصدر در شماره ۲ اردیبهشت ۱۳۶۲ مینویسد که جسد ۶۰ زندانی سیاسی در قناتهای جهرم کشف شده است. در این مطلب آمده که موسوی اردبیلی در خطبههای نماز جمعه اشارهای به پرونده جهرم و تخلفاتی که در این شهر انجام شده کرده است. یکی دیگر از شاهدان میگوید که غیر از این شیوههای ترور عریان، اشکال دیگر سرکوب هم بود؛ تصفیهها و اخراجها: «یک کمیته تشکیل شده بود در سال ١٣۵٩، از علیمحمد بشارتی، ابراهیم جمالی، آتشی، نصرالله میمنه، حاج مهربان و رئیس وقت سپاه پاسدارن به نام «کمیته تصفیه شهر جهرم» که در اطلاعیههاشان اسامی تصفیهشدگان را اعلام میکردند و آن را به در و دیوار شهر میزدند. بدون اینکه دلیل این اخراجها را روشن کنند. اگر هم کسی مسئله را دنبال میکرد، پاسخ میشنید: “خودت بگو چه کار کردهای که باعث اخراجت شده.” بیشترین تصفیه در آموزش و پرورش بود. در شغلهای دیگر هم بود.» در ماههای آغازین سال ۱۳۶۰، به دلیل مراجعات و ارسال نامههای مکرر خانوادههای زندانیان سیاسی زندانهای رژیم اسلامی به نمایندگان مجلس و طرح موضوع بدرفتاری و شکنجه زندانیان، هیئتی از سوی خمینی برای بازدید و بررسی این موضوع به زندانهای تهران ارسال شد. علیمحمد بشارتی که در آن زمان نماینده جهرم در طویله شورای اسلامی بود، به عنوان نماینده قوه مقننه در این هیئت انتخاب شد. در نتیجه بررسی این هیئت آمده بود: «نظام حاکم بر بازجویی و بازپرسی دادگاهها و زندانهای ما به هیچ وجه مبتنی بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودی نیز دیده شده به طور استثنایی و از سوی افراد غیر مسئول بوده است و اتهام وارده به روش بازجویی و بازپرسی از طرف یکی از مقامات کشور به هیچ وجه صحیح نمیباشد.»حال آن که شهادت شاهدان جانبهدربرده از آن سالها و خانواده آنها، خاطرات و روایتهای منتشرشده کاملا مغایر ادعای این هیئت است. سازمان عفو بینالملل در بخش ایران گزارشی با نام «شکنجه در دهه هشتاد» درباره شکنجههای رایج سالهای اولیه پس از انقلاب مینویسد: «… شایعترین شیوههای شکنجه که برای عفو بینالملل تشریح شده است، شامل شلاق زدن با کابل بر تمام قسمتهای بدن زندانی در حالی که او از ناحیه مچ دست آویزان است و یا کف پا در حالی که به تخت بسته شده است. شیوههای دیگر شامل سوزاندن با سیگار و اتو، شوک الکتریکی، باز کردن جریان آب با فشار به طرف زندانی و اعدامهای ساختگی گزارش شده است….» بعد از قتل منوچهر هنری هفده ساله، پدر وی جعفر هنری که با حقوق آشنا بودتلاشهایی کرد که آن شیوه های سرکوب عوض شد. سردمداران فکر کردند شیوه های رسوای ترور دیگر به سودشان نیست. برای مجازات مخالفان و دگراندیشان آنها به روشهای «قانونی» محاکمه در دادگاه های شرع روی آوردند. این بار امام جمعه لحنش را بنا به مصلحت روز عوض کرد و در نمازجمعه خطاب به حزب الله گفت: تا وقتی به شما دستور داده نشده، دیگر کسی را در خیابان نکشید. اگر منافق یا کمونیستی را جائی دیدید، او را دستگیر کنید و تحویل سپاه بدهید. سپاه خودش آنها را اعدام می کند.
«آییننامه تعیین مصادیق البسه و آرایشهای غیر مجاز» در زمانی که علیمحمد بشارتی وزیر کشور بود به تصویب رسید. بسیاری از مواد این آییننامه از مصادیق بارز تبعیض و تحدید آزادیهای فردی و اجتماعی به شمار میآید و بشارتی باید در قبال تصویب آن به مجلس پاسخگو باشد. برای مثال در بخشی از این آییننامه ذیل «مصادیق غیر مجاز در واردات، تولید، توزیع و فروش انواع البسه آمده است:«… لباسهایی که آلات موسیقی مانند گیتار، ویولون، شیپور و چنگ و امثالهم روی آنها چاپ، گلدوزی، تکهدوزی، بافته، نصب و یا الصاق شده باشد. لباسهایی که روی آنها تصاویر فکاهی و پوچ و بیمعنا مانند کفش سوراخشده که انگشت شصت از آن بیرون آمده باشد، تصاویر آدمهای معتاد چاپ، گلدوزی، تکهدوزی، نصب و یا الصاق شده باشد. لباسهایی که روی آنها عبارات عاشقانه و مبتذل مانند مرا ببوس، دوستت دارم و الفاظ و کلمات مشابه چاپ، گلدوزی، تکهدوزی، بافته، نصب و یا الصاق شده باشد….» تا آنجا که ثبت شده است اسامی آمران و عاملان گروه ۱۵ خرداد و گروه قنات به این شکل است: علی محمد بشارتی، حسین آیت اللهی، حاج مهربان ، حاج پرنیان و نصراله میمنه که از سازمان دهندگان جنایت در جهرم بودند و این افراد مجری قتلها بودند: کریم یعقوبی/ جواد رحمانی/ جلال عباس زاده/ جمال عباس زاده/ شکرالله نمدچی/ مسعود رحمانیان ( فرزند حاج محمد حسن )/ محمد رحمانیان/ مصطفی رحمانیان/ حاج ابوطالب رحمانیان ( هر سه پسران حاج باشی ) / حسین رحمانیان ( فرزند احمد)/ محمد نوروزی ( ممد گلو ) / مندیل حاج دلاور/ علی زارعیان ملقب به علی پناه/ حسنعلی پرنیان/ هادی فرزند حمزه/ علی محمد شادمند/ جواد شادمند.
این ویدیو هم به پایان خودش رسید. این را از من به یاد داشته باشید، وقتی رژیم علیه مردم دستگیر شده شایعه پخش میکند، در حال خاک کردن شعور شما و تشدید خنثی بودن شماست، به یاد داشته باشید تمام کسانی که با رژیم هستند و به خارج مرزها صادر شدهاند و با دلایل روشن هنوز از عملکرد رژیم دفاع میکنند، برای از بین بردن اعتماد بین مردم است. کسانی هم هستند که تایید نمیکنند اما چیزهایی را هم که باید بگویند نمیگویند. به یاد داشته باشیم که یک فرد ضد رژیم نمیتواند و نباید حامی دیکتاتوری با هر توجیهی باشد.، در هر جای دنیا که هستید ، شاد و تندرست و حقجو باشید، تا درودی دیگر بدرود
00:00 داستانهای گروه قنات جهرم
03:07 زنان تن فروش، بهاییان، همجنسگرایان و مخالفین سیاسی قربانیان گروه قنات
06:19 علی محمد بشارتی جهرمی کیست؟
08:02 سرنوشت گلی و محمد یا ممد گلو قبل و بعد گروه قنات
10:02 دلایل وحشیگری گروه قنات
10:44 بشارتی، کمونیستها، قاسملو، فداییان و داستان خوردن جگر با شراب
11:15 تشکیل گروه 15 خرداد و همجنسگراها
13:12 حسین آیتالهی، بشارتی و حزبالهیها موسسان گروه قنات و ۱۵ خرداد
14:11 داستان کشتن یک دیوانه، عوض گنا
15:50 لایحه قنات، قرائتی و شعله سعدی
17:59 اولین سری قتلهای سیاسی
18:47 مراسم گروه قنات و نصرالله میمنه
20:14 داستان میترا لاگر و گروه قنات و سپاه پاسداران
20:00 داستان صولت شیخنیا، عدالت برای ایران و گروه قنات جهرم
25:03 داستان ابراهیم رحمانیان و گروه قنات. و منوچهر هنری
31:39 ماجرای گو چاه یا گاو چاه جهرم و گروه قنات
32::17 روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت ابوالحسن بنیصدر و موسوی اردبیلی
32:53 ترورهای عریان، علی محمد بشارتی، ابراهیم جمالی، آتشی، حاج مهربان
33:40 شورای بررسی زندانها
35:14 عفو بین الملل و شکنجههای دهه اول انقلاب
36:22 جعفر هنری و تبدیل کشتار عریان به قانون کشتار
37:10 داستانی از شکل گیری آییننامهای در مجاورت حجاب اجباری
38:39 اسامی آمران و عاملان جنایت گروه قنات جهرم
40:28 عصمت وطنپرست و گروه قنات جهرم
instagram: https://www.instagram.com/hami4ir/
Twitter: https://twitter.com/IrHamid
Facebook: https://www.facebook.com/hamidg/
Clubhouse:
Reddit: reddit.com/user/RevelationsC/
کلمات کلیدی:
#RevelationsC #گروه_قنات #همجنسگرا #زنان_تن_فروش #کمونیست #حجاب_اجباری #مخالفین_سیاسی #ممد_گلو #علی_محمد_بشارتی_جهرمی #حسین_آیت_الهی #لایحه_قنات #قرائتی_و_شعله_سعدی #قتلهای_سیاسی #عفو_بین_الملل_و_شکنجه #ابوالحسن_بنی_صدر_روزنامه
Revelations Team,موسسان سپاه پاسداران انقلاب,غسالخانه قبرستان,زمینهای کشاورزی جهرم,قتل بهاییان,قتل مخالفین سیاسی,قتل زنان تنفروش,قتل همجنسگرایان,خدای سال ۶۰,میرحسین موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی,گروه قنات جهرم,حسین آیت الهی و بشارتی و نصراله میمنه,عصمت وطن پرست,آمران و عاملان شر قسمت دوم,حجاب اجباری,زندانهای تهران,کمیته تصفیه شهر جهرم,حاج مهربان و رئیس وقت سپاه پاسدارن,قتل دانشآموز ۱۷ ساله,سپیده رشنو,مادران دادخواه,کشته های آبان,گروه 15 خرداد
نظرات
ارسال یک نظر