فصل یازدهم و سخن آخر اضافه شد
صربستانی سردا پوپوویچ است که یک بندهی بیخدا آن را ترجمه کرده است
این کتاب پیرامون توضیح روشهایی است که چطور میتوان به صورت مسالمت آمیز یک حکومت ستمگر را به زانو درآورد و چه چیزهایی و چه تفکری باعث پیروزی مردم بی سلاح در مقابل حکومتهای تا دندان مسلح میشود
شما در این کتاب که به صورت داستانهایی از واقعیت چندین دهه از عمر جهان است، متوجه میشوید که جامعهای کنونی ایران و معضلاتش مورد جدید و غیرقابل حلی نیست، بلکه نیاز به پیدا کردن و کار بر روی مواردی است که مردم را از «هیچ» که ذهنشان از خود برای خود یا دیگران برای آنها ساختند به درفشی تبدیل کنیم که ضحاک هم باورش نمیشود
در این کتاب خواهید خواند یا خواهید شنید که تمام حکومت های دیکتاتوری مانند هم هستند و تنها روش مبارزه با آنها بر اساس منطقه و شرایط ممکن است فرق بکند
در این کتاب متوجه خواهیم شد که شرایط ایران تا کنون(۱۳۹۷) در زیر یوغ یک حکومت توتالیتر یک پدیده نیست و چنین چیزی در جاهای دیگر دنیا تقریبا با همین کم و کیف وجود داشته است. کتاب به حالت داستانوار به پیش میرود، داستانهایی که به صورت واقعی رخ داده است. متوجه میشویم در بسیاری از نقاط دنیا، مردمانی بودهاند که خود را «هیچ» میدانستند، آن قدر تو سری خورده بودند، آن قدر به وسیلهی تبلیغات و پول و زور به آنها گفته بودند شما هیچ کاری نمیتوانید در مقابل شرایطتان بکنید که عمیقاً باورشان شده بود که واقعا هیچ هستند! اما مردم نقاطی را یافتند که باعث اتحادشان شد آن هم به صورت اتفاقی، نه رهبر کاریزماتیک وجود داشته و نه حتی کور سوی امیدی از دیدشان
خواهید خواند که چه چیزهایی را باید رعایت کنیم تا بتوانیم پیروز این شرایط باشیم، از داشتن یک آرم، یک نشانه، یک برند تا بینش فردا، مواردی را میبینیم که توسط یک سیستم دیکتاتوری، خود سعی در رعایت آنان برای حفظ قدرت را دارد، اما اگر همانها بخواهند توسط مردم انجام شوند چطور مورد تمسخر خود مردم حتی قرار میگیرند، اینکه حکومت چطور آموزش میدهد و توسط دستگاههای عظیم خود القا میکند تا مردم به سراغ این موارد نروند و به سراغ فرعیات بروند
میبینیم که مواد مخدر چه پیوند قویی با اکثر دیکتاتوریها دارد
میبینیم که مثلا شیر برنج! باعث اتحاد مردم میشود، یاد میگیریم رمز اتحاد چیزی جز اهمیت دادن به خواستههای دیگر مردمان نیست، میفهمیم اگر چنین تفکر و عملی را انجام دهیم چگونه جامعه واقعا جامعهوار عمل میکند، من به خواستههای او، او به خواستههای دیگری و دیگری به خواستههای من اهمیت میدهد و چرخه اتحاد به وجود میآید
متوجه میشویم که برای مثال مسیح علینژاد چه کاری را قبلتر شروع کرده بود و چرا کار او مورد حمایتکننده بوده است
نظرات
ارسال یک نظر