هنگامیکه ملت یهود در قرن نوزدهم بر اساس ایدئولوژی صهیونیستی به اسرائیل مهاجرت کردند، کشور فقیر و توسعهنیافته بود؛ کشاورزی موتور محرک اقتصاد در امپراتوری عثمانی بود و نیروی کار ارزان عرب، بازار کار را قبضه کرده و خدمات خود را به زمینداران یهودی و عرب ارائه میداد.
درود و سلام حامی هستم با بررسی اقتصاد اسرائیل و معجزه خواندنش توسط سازمان بینالمللی همکاری و توسعهٔ اقتصادی. چطور اسراییل از آن وضعیت بد تبدیل شد به مدل اقتصادی موفق و منطبق با اقتصاد جهانی. اقتصاد اسرائیل در دهه 80 میلادی، وضع بسیار بدی داشت ، در اینجا راهحل دولت اسرائیل را برای گذشتن از سدهایی که اقتصادش را فلج کرده بودند مرور خواهیم کرد. به بررسی اقتصاد اسرائیل، پیش از تشکیل دولت و پسازآن، که به سه دوره صنعتی سازی، رکود تورمی و آزادسازی اقتصادی تقسیم میشود، پرداخته و بررسی خواهیم کرد چه راهحلهایی را به کار گرفتند. تا پایان همراهم باشید. نظراتتون رو هم بنویسید.
بسیاری از یهودیان صهیونیست که پس از موج اول مهاجرت به سرزمین اسرائیل رفتند؛ هیچگونه سرمایه و توان رقابتی با نیروی کار ارزان عرب را نداشتند. کار و استخدام بهشدت محدود بود و منابع طبیعی بهسختی یافت میشد. برای مقابله با این شرایط سخت و پاسخ به نیازهای جمعیت در حال رشد یهودی در آن منطقه، حرکت کارگری (که حزب کارگر اسرائیل از آن متولد شد) اقدام به ایجاد و گسترش یک اقتصاد کوچک و مستقل متعلق به یهودیان کرد. جماعت یهودیان پراکنده در سرتاسر دنیا کمکهای مالی خود را برای کمک به همکیشان خویش ارسال میکردند و از این سرمایه ارسالی برای خرید زمین و وسایل تولید استفاده میشد و بهصورت اشتراکی توسط تمامی اعضای جامعه (در صورت نیاز) استفاده میشد. در ابتدای تشکیل این سیستم اشتراکی اقتصادی، ابتدا در کشاورزی و سپس در صنعت و تجارت، یهودیان بازار کاری برای خود تشکیل دادند که در آن، آنها مجبور نبودند با نیروی کار ارزان عرب رقابت کنند و درنتیجه، سطح درآمد آنها، مثلاً یک کارگر یهودی، از کارگر عرب، بسیار بیشتر بود و این موضوع به رشد سریع جامعه و استاندارد زندگی در جوامع یهودی انجامید.
برای ارائه خدمات به مهاجران جدید، در آن زمان، نهادهای شبهدولتی (چیزی شبیه به وزارتخانه، پیش ازتشکیل کشور اسرائیل) در زمینه آموزش، بهداشت، خدمات اجتماعی و غیره، تأسیس شدند. این نهادها، پایه دولت رفاهی اسرائیل شدند. امروز، دیگر اسرائیل یک کشور درحالتوسعه نیست؛ اکنون یک کشور توسعهیافته و عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (او ای سی دی) است. سازمانی است بینالمللی، دارای 36 عضو، که اعضای آن متعهد به اصول دموکراسی و اقتصاد آزاد هستند. این سازمان به تعبیری عمدهترین سازمان بینالمللی تصمیمگیرنده اقتصادی است. مقرّ اصلی این سازمان در شهر پاریس است. در سازمان او ای سی دی نیز، از اسرائیل بهعنوان یک معجزه اقتصادی یاد میکنند که به تکنولوژی محور بودن معروف است. میتوان اسرائیل را بهعنوان یک مدل اقتصادی موفق در نظر گرفت که با رشد سریع و انطباق موفق با اقتصاد جهانی همراه بوده است. این رشد سریع با تبعات اجتماعی همراه بوده است که در ادامه بهصورت کوتاه به آنها خواهیم پرداخت
در اینجا به اقتصاد اسرائیل خواهیم پرداخت، اما بررسی اقتصادی صرف نیست؛ بیشتر به این میپردازیم که دولت اسرائیل با بنگاههای اقتصادی و اتحادیهها درگذران سالها چگونه برخورد میکرده است و برای مشکلات خود چه راهحلهایی را اندیشید و این موضوع چگونه جامعه اسرائیل را تغییر داد.
در ابتدا، به بررسی این نمودار میپردازیم و با بررسی آن متوجه میشویم چه بر اقتصاد اسرائیل در یک دهه اخیر، گذشته است. مرجع این اطلاعات، سازمان او ای سی دی است، اسرائیل در سال 2010 به عضویت رسمی این سازمان درآمد.
یکی از سادهترین راهها برای بررسی اقتصاد یک کشور، نگاه به درآمد سرانه است. برای محاسبه درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی کشور را بر جمعیت تقسیم کرده و عدد بهدستآمده درآمد سرانه کشور است. در تصویر درآمد سرانه بر اساس برابری قدرت خرید با خطچین قرمز مشخصشده. قدرت خرید (نوعی شاخص اقتصادی است که بهعنوان تکنیکی برای تعیین ارزش پولهای مختلف بکار میرود). شما رشد و افت این شاخص را در نمودار مشاهده میکنید. این دهه برای بسیار از کشورها ازنظر اقتصادی، یک دهه سخت بوده. در سال 2008 و 2009، اقتصاد جهان با افت شدید به دلیل سقوط بازارهای مالی آمریکا مواجه بود، اما همانگونه که در نمودار مشاهده میکنید، بااینکه اقتصاد اسرائیل در همان سال با افت مواجه بوده است، اما از متوسط دیگر کشورهای عضو سازمان بسیار بالاتر بوده و رشد مداوم داشته است.
اقتصاد اسرائیل از متوسط سازمان همکاری و توسعهٔ اقتصادی بهتر بوده و بحران مالی 2008 بر اسرائیل تأثیر کمتری داشت، همچنین این پیشرفت ادامهدار بوده و حتی برای سالهای آینده نیز رشد اقتصادی اسرائیل از متوسط همقطاران خود در سازمان بیشتر پیشبینیشده. بالا بودن هزینه زندگی در اسرائیل، که درواقع بین گرانترین کشورها برای زندگی است، مثلاً بالاتر از آمریکا و ژاپن. بهتبع، میزان فقر و نابرابری در اسرائیل بسیار بالا است، حتی بالاتر از میزان فقر در ایالاتمتحده. ریشه این شکاف موجود بین غنی و فقیر، کمی پیچیده است که در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد. با تمام این اوصاف، میزان بیکاری در اسرائیل پایین است (البته 26% از شغلهای موجود در بازار کار جزو شغلهای کمدرآمد محسوب میشوند). بیکاری در اسرائیل حدوداً 6% است؛ کمتر از آمریکا و کانادا که بیکاری در آنها حدود 7% بوده است (بهجز دو سال اخیر در آمریکا)
موضوع مهم دیگر این است که اسرائیل، درصد بالایی از منابع خود را برای دفاع از کشور و برای ارتش هزینه میکند؛ بهصورت متوسط، در یک دهه اخیر، اسرائیل حدود 6.5% از تولید ناخالص داخلی خود را صرف نیروهای دفاعی خودکرده است. این رقم، از بسیاری از کشورهای عضو سازمان بیشتره، که حدوداً 1 تا 2 درصد برای ارتش خود هزینه میکنند. به نسبت جمعیت و درآمد، هزینههای دفاعی اسرائیل حتی از آمریکا نیز بیشتر است که حدود 4% از تولید ناخالص داخلی خود را به ارتش اختصاص میدهد
این موضوع، هرچند غیرقابلاجتناب است، به اقتصاد اسرائیل فشار میآورد، اما به نسبت دهه 70 میلادی که یک/چهارم از تولید ناخالص داخلی خود را به این موضوع اختصاص میداد، بسیار کمتر شده است. در تصویر میزان هزینه ارتش آمریکا از تولید ناخالص داخلی است. در 2017، 3.222 درصد.
برای فهم اقتصاد اسرائیل، آن را به سه دوره زمانی تقسیم خواهیم کرد. کشور اسرائیل در 1948 تأسیس شد، از سال 1950 به بعد، اطلاعات کلی اقتصادی اسرائیل ثبت و ضبط شدهاند. برای راحتی، نمودار نیز به سه دوره تقسیمشده است، دوره اول، دوره صنعتی سازی اسرائیل است، این دوره با رشد سریع اقتصادی همراه بوده است، درآمده سرانه از اواسط دهه 1950 با رشد همراه بوده است، در اواسط دهه 1960، رشد اقتصادی کند شد که به آن خواهیم پرداخت. در 1973، اقتصاد اسرائیل وارد یک دوره رکود تورمیشد؛ دلیل آن جنگ یوم کیپور بود که از ششم تا بیستوپنج اکتبر ۱۹۷۳ میان سوریه و مصر (با حمایت چند کشور عربی دیگر) و اسرائیل اتفاق افتاد. این جنگ با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان آغاز شد. پس از جنگ، هزینه بازسازی و تجهیز ارتش، با صعود قیمت نفت و درنتیجه کالاهای دیگر در بازارهای جهانی همراه و به اقتصاد اسرائیل فشار بسیاری وارد کرد. در اواخر این دوره، تورم اسرائیل به 400% در سال رسیده بود و رشد اقتصادی کم (و در برخی سالها صفر) رکود تورمی را رقم زد. در سال 1985، این دوره به پایان رسیده و دوره آزادسازی اقتصادی شروع شد در ادامه به آن خواهیم پرداخت، اما شما با مشاهده این نمودار، میبینید که رشد اقتصادی به کشور بازگشت. با شروع انتفاضه دوم فلسطینیها در اواخر سال 2000، شما مشاهده میکنید که باز رشد اقتصادی کاهش پیدا کرد. اما پیش از آنکه به برسی نقش دولت بپردازیم، به پیشزمینههای تشکیل دولت و شرایطش ورود میکنیم. پیش از ماه مه 1948 که اسرائیل استقلال خود را اعلام کرد، به مدت 50 سال مهاجرت یهودیان و سکنی گزیدن آنها در منطقه فلسطین در جریان بود. اتفاق مهم در جنگ جهانی اول افتاد که در آن بریتانیا منطقه فلسطین را از امپراتوری عثمانی گرفته و از طرف سازمان ملل آن زمان به قیومیتش گمارده شد. میتوان گفت که منطقه فلسطین، مستعمره بریتانیا شده بود. بریتانیا، واگذاری حکومت این منطقه را به جنبش صهیونیستی قول داده بود، که جنبش ملت یهود برای تشکیل کشور مستقل یهودی در منطقه فلسطین بود
توافق اینگونه بود که بریتانیا به یهودیان اجازه مهاجرت و برپا کردن یک جامعه مستقل و خودمختار را داده بود که به آن یهشوو میگفتند.تصاویر مربوط به تمرینات پالماخ (واحدی از واحدهای هاگانا، ارتش زیرزمینی یهشو (اجتماع یهودیان) در زمان قیمومت بریتانیا بر فلسطین)، در دهه 1940، و پیش از تشکیل اسرائیل است. دغدغه دیگر بریتانیا این بود که اعراب فلسطینی نیز در پروسه ضربه نبینند. نکته مهم این است حکومت بریتانیا در منطقه فلسطین بهصورت لسه فر بود، که رویکردی اقتصادی است که طبق آن تراکنش میان افراد باید عاری از هرگونه دخالت حکومت باشد. بهعبارتدیگر، هدف بریتانیا این بود که حکومت بر منطقه فلسطین زیاد برایش "هزینه" نداشته باشد. آنها نه حق شهروندی، نه خدمات دولتی و توجهشان تنها به زیرساختهایی بود که مربوط به پادگانهای نظامیشان میشد. آنها به یهودیان استقلال زیادی دادند.
در این شرایط بود که یهودیان ساکن در منطقه فلسطین و یهودیان صهیونیست که ازسرتاسر جهان حمایتشان میکردند، شروع به مدیریت اقتصاد خود کردند. تمام این فعالیتها نیز در یک راستا بود، ایجاد یک نهاد در منطقه فلسطین، که به تشکیل کشور مستقل ختم شود. یهودیان با خرید زمین، جذب مهاجران یهودی و ایجاد اشتغال، قدمبهقدم بهسوی این هدف میرفتند. در آن زمان رشد اقتصادی به آمدن مهاجران جدید و آنچه آنها با خود میآوردند (چه سرمایه و چه مهارت) وابسته بود.
تصویر اول در 1945، کارخانه مواد غذایی تنووا است که در 1926 تأسیسشده و هنوز فعال است. تصویر دوم مربوط به دشت مرج ابن عامر در 1930 است. تصویر سوم، ساختوساز در کیبوتص اشدت یعکف در 1939 است. و تصویر چهارم، کارگاه ساخت تجهیزات کشاورزی در کیبوتص ایلون است در 1944.
پس از تشکیل دولت در 1948، شرایط بسیار تغییر کرد؛ دولتی به وجود آمد که توانایی گرفتن مالیات (کسب درآمد)، ساخت نهادهای جدید در راستای منافع ملی و برقراری روابط سیاسی و تجاری با کشورهای دیگر را دارا بود. دولت در مرحله رشد و توسعه قرار داشت و با الگو گیری از ژاپن و کره جنوبی،
به کنترل اقتصاد بهصورت دستوری برای افزایش بهرهوری و دستیابی به رشد اقدام کرد. حال این مدل بومیشده، چگونه بود؟ در مرحله اول (که همزمان با دوره زمانی صنعتی شدن اسرائیل بود) و دهه 40، 50 و 60 میلادی را در بر میگرفت (اسرائیل از 1949 تا 1959 در ریاضت اقتصادی بود)، دولت بنا بر توصیه اقتصاددانان از انجام 3 عمل خودداری کرد، الف) خرج اضافه نتراشید و تا جایی که ممکن بود به ذخیره پول پرداخت؛ ب) از واردات خودداری کرد و ج) از شروع و انجام پروژههای بزرگ ملی (مثلاً ساخت بزرگراه سرتاسری و غیره) خودداری کرد. علاوه بر رعایت این سه مورد، دولت دو استراتژی دیگر را در پیش گرفت که به رشد اقتصاد اسرائیل بسیار کمک کرد. در ابتدا به دلیل مستقل بودن، یهودیان را به مهاجرت به اسرائیل دعوت میکرد، زیرا دیگر محدودیتهای وضعشده برای مهاجرت یهودیان توسط بریتانیا وجود نداشت و دوم اینکه از دریافت هدایا از کشورهای دیگر هم استقبال کرده و هم کشورهای دیگر را به دادن کمک و هدیه به کشور جوان اسرائیل تشویق میکرد. در سه سال اول تشکیل دولت اسرائیل، مهاجرت بالای یهودیان، باعث تغییر چهره کشور شد؛ تعداد یهودیان کشور دو برابر شد و درنتیجه تقاضا برای مسکن، بسیار بالا رفت، تعداد زیادی نیازمند اشتغال برای تأمین معیشت خود شدند، و تقاضا برای کالاهای مصرفی نیز افزایش پیدا کرد. این مهاجران جدید غالباً بدون هیچ سرمایهای به اسرائیل آمده بودند و حاضر بودند برای کسب درآمد، هر کاری که پیدا بشود را انجام بدهند. تعداد زیادی از آنها کارگر ساختمانی، کشاورز و صنعتگر شدند، کاری که تاکنون در زندگی خود انجام نداده بودند. تعداد زیاد مهاجر، نیازهایی را ایجاد کرد؛ هدایای کشورها و سرمایهای که از یهودیان سراسر دنیا از طریق سازمانهای صهیونیست برای اسرائیل فرستاده میشد، کمک میکرد بهصورت حداقلی، این نیاز مهاجران تازه از راه رسیده برطرف شود. تصویر، لیست قیمتهای تعیین شده خوار و بار در 1956 است. از مهمترین منابعی که از کشورهای دیگر به اسرائیل داده میشد، بهموجب "موافقتنامه بازپرداخت، بین اسرائیل و آلمان غربی" بود. آلمان غربی توافق کرد برای جبران هولوکاست، در طی چند دهه، مبالغی را به کشور اسرائیل بدهد، البته این مبالغ، جدا از پولی بود که آلمان غربی مستقیماً به خود بازماندگان هولوکاست پرداخت میکرد. بااینکه کلمه مبلغ استفاده شد، دولت اسرائیل بیشتر تجهیزات تولید و مواد اولیه دریافت کرد. این کمکها باعث شد اسرائیل بتواند زیرساختهای خود را بسازد، کارخانههای زیادی را تأسیس کند و مواد اولیه موردنیاز آن کارخانهها را نیز تأمین کند. به دلیل محدودیت زیاد، دولت کارخانهها را به تولید کالاهای مصرفی تشویق میکرد تا بتواند از میزان واردات و خروج ارز از کشور جلوگیری کند. در دهه 1960، اقتصاد اسرائیل دیگر میتوانست حرفی برای گفتن داشته باشد و برای یک کشور تازه تأسیس، پیشرفت بسیار قابلتوجهی کرده بود. دولت این هدایای دریافتی از کشورهای خارجی را به سرمایهگذاران خصوصی میداد و یا در بخش دولتی سرمایهگذاری میکرد. یکی از مهمترین این دریافتکنندگان، اتحادیه کارگری هیستادروت بود که تأسیس آن به 1920 و پیش از تشکیل کشور اسرائیل بازمیگشت. هیستادروت اقدام به تأسیس تعداد زیادی کارخانه کرده بود، دو/سوم پول دریافتی از آلمان غربی به 36 کارخانه داده شد که تعداد زیادی از آنها متعلق به هیستادروت بود. هیستادروت، یا سازمان عمومی کارگران در اسرائیل، در اصل، مرکز ملی اتحادیه های کارگری اسرائیل است و نماینده اکثریت اتحادیه های کارگری اسرائیل است. مقداری از پول توسط دولت هزینه شد و بهموجب آن برای 1300 کارخانه تجهیزات تولید خریداری شد.
یک/سوم از تمام شبکه برق اسرائیل، 50% سرمایهگذاری راهآهن اسرائیل، خرید تجهیزات تصفیه آب، اکتشاف نفت و معدن از آلمان غربی و همچنین خرید کشتی برای ناوگان تجاری اسرائیل بود.
در 1965، مهاجرت به اسرائیل تقریباً به صفر رسیده بود، همچنین موافقتنامه بازپرداخت، بین اسرائیل و آلمان غربی نیز به پایان خود رسیده بود و مشوقهایی که دولت اسرائیل بر پایه هدایای دریافتی برای رشد اقتصاد ارائه میداد، دیگر وجود نداشتند.
به همین دلیل اقتصاد کشور در رکود فرورفت. دولت متوجه شد که دیگر نمیتواند مدل اقتصادی خود را ادامه بدهد که بر دو اصل مهاجرتپذیری بالا و دریافت هدایا از کشورهای دیگر بناشده بود. این رکود در اواسط دهه 60 میلادی شروع و پس از جنگ ششروزه به پایان رسید. این جنگ میان اسرائیل و کشورهای عربی مصر، سوریه و اردن رخ داد و با پیروزی مطلق اسرائیل به پایان رسید. در این جنگ، اسرائیل کنترل کرانه باختر را برای تأمین امنیت خود و جلوگیری از یک حمله دیگر به دست گرفت. این موضوع دو پیامد مثبت برای اسرائیل داشت، اول اینکه نیروی کار ارزان عربهای فلسطینی وارد بازار اسرائیل شدند، و دوم اینکه این جمعیت جدید، با خرید بالای کالاهای مصرفی، دوباره چرخ اقتصاد را چرخاندند. به دلیل پیروزی در جنگ، ارتش مقتدرتر و بزرگتر شد، و اسرائیل شروع به صادرات اسلحه و تجهیزات دفاعی کرد
تصاویر، پروپاگاندای ارتش عربی بر علیه مردم اسرائیل بود که در آن توهینهای نژادی موج میزند.
وارد دوره زمانی دوم یعنی رکود تورمی میشویم؛ این فعالیتها برای چند سال محرک اقتصاد بودند، اما با شروع جنگ یوم کیپور در 1973، که میان سوریه و مصر (با حمایت چند کشور عربی دیگر) و اسرائیل اتفاق افتاد، این سیستم اقتصادی نیز فروپاشید و کشور در یک رکود تورمی فرورفت
این رکود تورمی، بهنوعی خودساخته بود و دولت اسرائیل ناخواسته خود را در یک دردسر بزرگ انداخته بود. سال 1973 برای اسرائیل سراسر فاجعه بود؛ هم یک جنگ پرهزینه را پشت سر گذاشته بود و هم قیمت نفت بهصورت سرسامآوری بالا رفته بود، که بر اسرائیل، کشوری که بهشدت به نفت وابسته بود
شوک اقتصادی شدیدی وارد کرد و اسرائیل وارد یک دوره رکود و تورم بالا شد. این بازه زمانی در تاریخ اسرائیل، به وضعیت کنونی ایران در 1397 بسیار شباهت دارد؛ دولت اسرائیل برای تحریک اقتصاد و با تکیهبر کمکهای دریافتی، به میزان بسیار زیادی کسبوکارهای بزرگ را با توزیع یارانههای مختلف پشتیبانی میکرد. یکی از اقدامات نسنجیده دولت اسرائیل، دادن وام کمبهره (تنها به سرمایهگذاران بزرگ) و اتحادیههای کارگری بود. بازپرداخت این وامها (مانند ایران کنونی) بر اساس نرخ تورم محاسبه نمیشد، یعنی وامی که گرفتهاند و مثلاً با آن 10 خانه خریداری کردهاند، اکنون بهاندازه پول تنها یکی از آن 10 خانه است. این موضوع برای کسانی که وامهای اینچنینی دریافت کرده بودند، بسیار سودآور بود.
دولت وقت در شرایطی قرارگرفته بود که رشد اقتصادی وجود نداشت، نمیتوانست مثل قبل به سرمایهگذاران و اتحادیههای کارگری یارانه بدهد و این موضوع میتوانست باعث افزایش بیکاری شود و درنتیجه وضعیت سیاسی را برهم زده و دولت را درنهایت ساقط کند. سرمایهگذاران و اتحادیههای کارگری بزرگ که متوجه این موضوع بودند درخواستهای بسیاری از دولت میکردند و دولت نیز نمیتوانست نه بگوید و درواقع در یک دور باطل گیر افتاده بود.
حال چرا یک دور باطل؟ از ابتدای تأسیس کشور اسرائیل، حزب حاکم، حزب کارگر بود، و در طول سالیان، مردم اسرائیل مستقل شده بودند، آنها دیگر نیاز به خانه، نظام سلامت و یا تأمین اجتماعی را اولویت اول خود نمیدانستند،
زیرا تمام اینها وجود داشت. از طرفی برای اولین بار خطر یک حزب سیاسی مخالف که توان پیروزی در انتخابات را داشت نیز از طرف حزب کارگر احساس میشد. حزب لیکود در 1973 با شروع رکود تأسیس شد، حزب حاکم که حزب کارگر بود نیز نمیتوانست ریسک سیاسی را بپذیرد و اتحادیههای قدرتمند یا سرمایهگذاران خصوصی را از خود برنجاند. از سوی دیگر، طبقه متوسط خوشحال بود که اقساط خانه آنها (که مانند وام سرمایهگذاران بزرگ) با بالا رفتن تورم تغییر نمیکرد و درواقع اقساط آنها کوچک و کوچکتر میشد. به همین دلیل تعداد منتفعان از تورم و صفر شدن رشد اقتصادی و ادامه این وضعیت خطرناک، بیشتر و بیشتر شد. دست دولت کاملاً بستهشده بود و استقلال خود را ازدستداده بود. این روند آنقدر ادامه پیدا کرد که به یک بحران تبدیل شد، اسرائیل در وضعیت قرمز قرار گرفت و مردم نمیتوانستند حتی برای فردایشان برنامهریزی کنند و مطمئن باشند که حقوقشان کفاف مخارج ماهیانه را میدهد.
در جولای 1985 نیروهای اسرائیل به جنوب لبنان رفتند و نتوانستند بهصورت کامل عقبنشینی کنند، این موضوع امنیت ملی اسرائیل را به خطر انداخت؛ از یکسو تورم بسیار بالا و از سوی دیگر وضعیت حاد نیروهای ارتش، دو حزب قدرتمند لیکود و کار را (بااینکه رقیب هم بودند) در کنار هم آورد و آنها با یکدیگر دولت وحدت ملی تشکیل دادند و تعداد اعضای آنها در کنست بهگونهای بود که دیگر اتحادیههای کارگری و سرمایهگذاران بزرگ، اهرم فشاری علیه دولت نداشتند.
بروکرات های دولت بهسرعت اقدام به ایجاد تحول در قوانین کردند و "طرح ثبات اقتصادی اسرائیل" را به تصویب دولت رساندند. این طرح در درون خود چند ابزار برای متوقف کردن تورم داشت، که مؤثر واقع شدند.
جا دارد به ایران نگاهی بیندازید و ببینید منتفعان از وضعیت کنونی و وخیمتر شدنش چه کسانی هستند. استقلال دولت توسط چند نهاد و ارگان و سازمان موازی به چالش کشیده میشود. جمهوری اسلامی یک آش شلهقلمکار از فساد و ناکارآمدی است وتنها ساقط شدنش ممکن است آرامش رابه ایران بازگرداند
برگردیم به بحث، بهموجب طرح ثبات اقتصادی اسرائیل، وزارت مالی و بانک مرکزی اسرائیل، به دلیل شرایط ویژه، با روشهای غیر دمکراتیک اقدام به تخصیص بودجه و تعیین میزان سود بانکی نمودند؛ این دو نهاد مرجع سیاستگذاری اقتصادی شدند و اقداماتشان به آزادسازی اقتصادی انجامید. اکنون به سومین بازه زمانی از تاریخ اقتصاد اسرائیل وارد میشویم، یعنی دوران "آزادسازی اقتصادی" ؛ اولین قدم این بود که اسرائیل دست از حمایت از اقتصاد خود برداشت، تعرفههای وارداتی را حذف یا کم کرد و بسیاری از مالیاتهای موجود را ملغی اعلام کرد، این موضوع به این معنی نبود که اسرائیل با واردات قصد نابود کردن شرکتهای تولیدی خود را داشته باشد، بلکه منوپولی های بزرگ مجبور شدند برای اولین بار در یک بازار آزاد با شرکتهای خارجی، به رقابت بپردازند. اولین تأثیر این بود که برای از دست ندادن بازار، شرکتهای اسرائیلی (به دلیل کمتر بودن هزینه حملونقل) برای مصرفکنندگان داخلی، قیمتهای خود را بهسرعت پایین آوردند. تأثیر دوم این بود که تولیدکنندگان تشویق شدند که به صادرات محصولات خود بپردازند و برای رقابتپذیرتر شدن محصولاتشان، کیفیت خود را ازآنچه بود، بالاتر ببرند (که غیرمستقیم، استاندارد زندگی در اسرائیل را نیز بالا برد).
در دهه 1990 نیز اسرائیل با سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) به توافق صلح رسید و بهتبع آن، بسیاری از کشورهای جهان که به دلیل فشار کشورهای عربی به بایکوت سرمایهگذاری و محصولات اسرائیلی پرداخته بودند، تغییر رویه دادند. این موضوع درب جدیدی برای اقتصاد اسرائیل گشود و رشد را سرعت بخشید. سرمایهگذاری خارجی در اسرائیل از سر گرفته شد و سرمایهگذاران اسرائیلی در کشورهای دیگر سرمایهگذاری کردند و تجارت بینالملل گسترش بسیاری پیدا کرد. تغیرات در قوانین و گسترش تجارت در خارج از مرزهای اسرائیل، دو موضوعی بود که به آزادسازی اقتصادی انجامید
از این تغییرات به دو مورد مهم اشاره خواهیم کرد. مورد اول این بود که دولت اسرائیل روال خود را از دادن یارانه مستقیم به تمرکز بر بازار سرمایه تغییر داد و به توزیع اوراق قرضه، تشویق تأسیس شرکتهای بیمهای و بازار بورس پرداخت. سپس توزیع سرمایه را به آنها واگذار کرد تا در سیستم
بازار آزاد، آن کسی که لیاقت بیشتری داشت، بدون دخالت دولت به سرمایه دسترسی داشته باشد. تحول دوم، تغییر اساسی در بازار کار و قوانین مربوط به اتحادیههای کارگری بود. کارگران بهشدت توسط اتحادیهها محافظت میشدند، همیشه نیز کفه ترازو به سمت کارگران بود تا کار آفرینان. پس از 1985 بسیاری از این قوانین کنار گذاشته شدند و اگر هم قانونی عوض نشده بود، بهصورت عرفی از رده خارج شد. مثلاً دیگر کسی انتظار استخدام مادام العمر نداشت. البته این تغییرات بدون هزینه نبود. کارگران در موقعیت ضعف قرار گرفتند و کم کم در جامعه اسرائیل دوگانگی فقر و غنا به وجود آمد
کارگرانی که در صنعت های-تک مانند استارت آپ ها و شرکتهای دارویی کار میکردند، و همچنین کسانی که در بازارهای مالی فعالیت داشتند، بهسرعت رشد کرده و در طبقه مرفه قرار گرفتند؛ موقعیت برای دیگر کارگران اینگونه نبود و آنها فقیرتر شدند.
دو گروه بهصورت خاص، بیشترین ضربه را تا به امروز خورده اند. گروه اول اعراب اسرائیلی هستند که حدود یک/پنجم جمعیت اسرائیل را تشکیل می دهند، گروه دوم "حریدی ها" هستند و بنیادگرایان شاخه یهودیت ارتدکس میباشند و حدود 10% از جمعیت اسرائیل را تشکیل می دهند
در نمودار ، میزان فقر در دو گروه آسیب پذیر حریدی و اعراب اسرائیلی را در مقایسه با دیگر کشورها و خود اسرائیلیهای دیگر مشاهده میکنید. (دو ستون آخر) هرکدام از این دو گروه بنا به دلایل خود از ورود به بازار کار و شراکت در اقتصاد باز مانده اند. اعراب اسرائیلی برای مشکلات تاریخی و درگیری های بسیار مورد تبعیض قرار می گیرند، مثلاً یک کارمند عرب دراسرائیل به همکاران خود حمله تروریستی کرده و دو نفر از آنها را به قتل رساند. این موارد و حملات تروریستی پیاپی، بدبینی زیادی بین جامعه ایجاد کرد و باز هم یک چرخه معیوب را پایه گذاشت که اقدامات فلسطینیها یا اعراب باعث تبعیض میشود، تبعیض باعث نفرت میشود، نفرت به حادثه میانجامد و حادثه، تبعیض بیشتر ایجاد میکند و دوباره همین چرخه تکرار می شود.
درمورد حریدی ها نیز، بسیاری از آنان مطالعه درمورد دین در موسسات دینی را به بازار کار ترجیح می دهند، چیزی مثل آخوندها و منبریها. رژیم فعلی ایران رو این حریدیها زیاد مانور میدن که اخ هستند. در اصل نمونه کاملش رو در ایران برجسته میکنند و از پیروانشون به عنوان گروه فشار استفاده میکنن. دولت اسراییل نیز به آنها یارانههایی داده است که زمینه این شرایط را فراهم می کند. هردو این گروه ها زاد و ولد زیادی دارند، و زنان این دو گروه، بهصورت بسیار محدود در بازار کار سهیم می شوند
نان آور خانواده پرجمعیت آنها معمولاً تنها یک نفر است که آنها را در معرض فقر قرار میدهد. دولت نیز با برداشتن بسیاری از یارانه ها، به این دو گروه آسیب پذیر ضربه زده است. بررسی میزان تحصیلات دانشگاهی در این دوگروه نیز جالب خواهد بود.
این زخم عمیق در جامعه اسرائیل، خود را در سال 2011 نشان داد. تنها چند ماه پیش از شروع جنبش تسخیر وال-استریت در ایالاتمتحده، و پس از تظاهرات در کشورهای اروپایی همچون یونان و اسپانیا، در تابستان 2011، در اسرائیل نیز شورش های جسته و گریخته برپا و تظاهرات بسیار عظیمی برگزار شد.
تفاوت اسرائیل اما این بود که با مشکلات اقتصادی (برخلاف دیگر کشورها) رو به رو نبود. مثلاً در اسپانیا و یونان، بانکداری آنها سقوط کرده بود و دولت ها برنامه های ریاضت اقتصادی را در پیش گرفته بودند که زندگی را برای شهروندانشان بسیار سخت کرده و به بیکاری فراوان انجامیده بود. بااینکه اسرائیل هیچ کدام از این مشکلات را نداشت، طبقه متوسط کشور قیام کرده بود. این طبقه خود را در وسط دوگروه دیگر فقیر (حریدی ها و اعراب اسرائیلی) و گروه ثروتمندان جامعه (فعالین شغل های تکنولوژی محور و فعالین بازارهای مالی) می دید. کسانی که تظاهرات میکردند
فرزندان این طبقه متوسط بودند که انتظار داشتند مانند پدر و مادر خود پس از دانشگاه شغل خوب، با درآمد کافی و توانایی خرید خانه را داشته باشند. ولی هنگامیکه به هیچ کدام از آرزوهای خود نرسیدند، به خیابان ها آمدند. در دوره رکود تورمی، همانگونه که توضیح داده شد، کسانی که خانه خریده و برای خریدش وام گرفته بودند از بزرگترین گروه منتفعان بودند؛ پسازآنها، دیگر برای هیچ اسرائیلی چنین فرصتی پیش نیامد و قیمت خانه بسیار بالا رفت
جوانانی 20 تا 35 ساله اسرائیلی که یا خانواده تشکیل داده بودن یا در شرف آن بودند (اسرائیل یک کشور خانواده محور است)، در سال 2011، همقطاران خود را در صنایع های-تک می دیدند که درآمد بالا داشتند، و خود رامی دیدند که نزدیک به حداقل حقوق رادریافت میکردند (مثل ایران که حقوق اداره کارحداقل حقوق است) و علاوه بر آن، باید به کمک خانواده خود نیز تکیه میکردند، والا از پس زندگی بر نمی آمدند. اینکه کسی نمیتوانست خانه بخرد، تقاضا را برای اجاره و رهن خانه بیشتر کرد و درنتیجه هم هزینه رهن خانه و هم هزینه اجاره آن بسیار بالا رفت که خود مشکلی جدید بود و تنها چند سال پیش از تظاهرات شروع شده بود. درنهایت، به مدت دو ماه در تابستان 2011، 20 تا 25% از جمعیت اسرائیل در این تظاهرات شرکت کردند. بااینکه طبقه متوسط شروع کننده این تظاهرات بود، اما طبقه غنی جامعه نیز با آنها همراه شدند
نکته جالب این بود که دو طبقه فقیر جامعه که پیشتر به آنها اشاره شده بود، بهصورت بسیار محدود در این تظاهرات شرکت کردند
در پایان به بررسی اجمالی وضعیت کنونی اسرائیل به کمک نمودارها میپردازیم. در تصویر ، سمت چپ، کشورهایی که اسرائیل به آنها کالا صادر میکند مشاهده و در سمت راست، صنایع فعال در زمینه صادرات را میبینید. نمودار، دلایل کاهش بدهی ملی را نمایش میدهد. 41% خوشحسابی خود مردم اسرائیل، 14% بابت خصوصیسازی اقتصاد، 21% به دلیل افزایش ارزش شکل (واحد پول اسرائیل) و 23% از جهت متوازن بودن کسری بودجه و رشد اقتصادی نشئت میگیرد.
نمودار روند کاهشی تورم اسرائیل با توجه به شاخص قیمت مصرفکننده را نشان میدهد که تغییرات در سطح قیمت سبد بازار کالاهای مصرفی و خدمات خریداریشده توسط خانوارها را نشان میدهد، و روندی کاهشی دارد. این تصویر روند کلی تورم در چند سال اخیر را نشان میدهد.
نمودار نرخ سود بانکی را در اسرائیل نشان میدهد. امیدوارم بانکداری اسلامی از اسرائیل الگو بگیرد. نرخ سود ثبات داشته اما سود بر وام مسکن اندکی افزایش پیداکرده است.
نمودار، میزان شرکت اقشار مختلف در بازار کار را نشان میدهد. در دو قشر فقیر جامعه، مردان حریدی و زنان عرب اسرائیلی کمترین میزان مشارکت در بازار کار را دارند.
بهصورت بسیار سریع، تاریخ اقتصاد اسرائیل را با یکدیگر مرور کردیم؛ از اینکه حوصله کردید و همراه بودید، متشکرم.
در هر جای دنیا که هستید شاد و تندرست و حق جو باشید. تا درودی دیگر بدرود
====
00:00 ملت یهود
01:29 ابتدای اقتصاد اسرائیل
04:27 برخورد دولت اسراییل با بنگاههای اقتصادی و اتحادیههای کارگری
07:10 میزان نرخ بیکاری در اسراییل
07:35 میزان هزینه اسرائیل برای بودجه نظامی
08:47 خلاصه سه دوره اقتصادی کشور اسراییل، جنگ یوم کیپور
10:42 تاریخچه اسراییل و تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل و دوره صنعتی سازی اسراییل
14:28 صنعتی سازی اسراییل و اجتناب از سه مورد
16:56 موافقتنامه بازپرداخت بین آلمان غربی و اسراییل
18:08 هیستادروت، اتحادیه کارگری اسراییل
19:48 رکود اقتصادی و تورمی در اسراییل، وضعیت قرمز
24:00 حزب لیکود و حزب کارگر اسرائیل و دولت وحدت ملی
27:06 آزادسازی اقتصادی در اسراییل
29:00 تغییرات در اقتصاد اسراییل، یارانه و اوراق قرضه و بازار کار
30:45 دو گروه اعراب اسراییلی و حریدیهای اسراییل و نقششان در اقتصاد و شباهتشان با آخوندها
36:39 بررسی اجمالی وضعیت اقتصادی اسراییل در حال حاضر
====
Twitter: https://twitter.com/IrHamid
Facebook: https://www.facebook.com/hamidg/
Clubhouse:
https://www.clubhouse.com/@hami.nami?utm_medium=ch_profile&utm_campaign=5aC-ylKM5EuWBXp4M0HeqA-192156
instagram: https://www.instagram.com/hami4ir/
Reddit: reddit.com/user/RevelationsC/
کلمات کلیدی
Revelations Team,زمینداران یهودی و عرب,تاریخچه تشکیل دولت اسرائیل,اتحادیه کارگری هیستادروت اسراییل,حریدی های یهودی اسرائیل,بررسی وضعیت اقتصادی اسراییل,یهودیان صهیونیست,صیهونیست,یارانه در اسرائیل,نرخ تورم اسراییل,نرخ بیکاری اسرائیل,رکود تورمی در اسراییل,جنگ یوم کیپور,اعراب اسرائیل,بیکاری در اسراییل,مهاجرت به اسرائیل,توسعه اقتصادی اسراییل,اقتصاد آزاد در اسرائیل,صنعتی سازی اسراییل,کنست پارلمان یا مجلس اسرائیل,حزب لیکود از احزاب راستگرای سکولار اسراییل
کلمات کلیدی
Revelations Team,زمینداران یهودی و عرب,تاریخچه تشکیل دولت اسرائیل,اتحادیه کارگری هیستادروت اسراییل,حریدی های یهودی اسرائیل,بررسی وضعیت اقتصادی اسراییل,یهودیان صهیونیست,صیهونیست,یارانه در اسرائیل,نرخ تورم اسراییل,نرخ بیکاری اسرائیل,رکود تورمی در اسراییل,جنگ یوم کیپور,اعراب اسرائیل,بیکاری در اسراییل,مهاجرت به اسرائیل,توسعه اقتصادی اسراییل,اقتصاد آزاد در اسرائیل,صنعتی سازی اسراییل,کنست پارلمان یا مجلس اسرائیل,حزب لیکود از احزاب راستگرای سکولار اسراییل
#تاریخچه_اسراییل #اقتصاد_اسرائیل #بودجه_نظامی_اسراییل #تشکیل_دولت_اسرائیل #تشکیل_کشور_اسراییل #پرچم_اسرائیل #اتحادیه_کارگری_اسرائیل_هیستادروت #حریدی_های_اسراییل #بررسی_وضعیت_اقتصادی_اسرائیل #یهودیان_صیهیونیست #یارانه_در_اسرائیل #رکود_تورمی_در_اسراییل #اعراب_اسراییلی #جنگ_یوم_کیپور #بیکاری_در_اسراییل
#RevelationsC
نظرات
ارسال یک نظر