موساد اسرائیل، ترور سازمان یافته (1) تمام اطلاعات قبل از موساد تا به الآن




اقتصاد اسراییل از گذشته تا حال
اگر شما دشمن اسرائیل هستید، هر کجا که باشید شما را پیدا کرده و می کشیم. این پیام واقعاً در سراسر جهان شنیده شده است. اشتباهات گاه و بیگاه تنها باعث افزایش شهرت تهاجمی و بی رحمانه موساد شده است
بازدارندگی همان قدر مهم است که هدف از اقدامات خصمانه خاص است.
دو نظام حقوقی مجزا در اسرائیل به وجود آمده است - یکی برای شهروندان عادی و دیگری برای جامعه اطلاعاتی و تشکیلات دفاعی. سیستم اخیر، با اشاره سر و چشمک دولت، ترورهای بسیار مشکل‌ساز، بدون نظارت پارلمانی یا عمومی را که منجر به از دست دادن جان بسیاری از افراد بی‌گناه می‌شود، مجاز دانسته است. از سوی دیگر، سلاح ترور، بر اساس اطلاعات است.
درود و سلام حامی هستم با بخش اول از مجموعه موساد اسراییل، ترور سازمان یافته. همین ابتدا میگم که بدی یک چیز به معنی خوب بودن طرف مقابلش نیست. به تعبیری رژیم فعلی و موقت جمهوری اسلامی در این دنیا رژیمی است خونخوار که باید سرنگون شود و ما مردم ایران کمر به آن بسته‌ایم چون راه دیگری برای آزادی و سرافرازی ملت ایران نبوده، نیست و نخواهد بود. این مجموعه بر اساس ورژن اصلی کتابی چون برخیز و اول تو بکش و منابعی دیگر تهیه شده و میشود. چون ترجمه فارسی این مطالب حتی در یک پارگراف چینش کلمات را بهم ریخته است و کم و زیاد کرده است. لایک، کامنت و عضویت در کانال را به خاطر داشته باشید.
این ترورها همه توسط گروه های کوچک و بسته انجام نشد. هرچه پیچیده‌تر می‌شدند، افراد بیشتری در آن شرکت می‌کردند – گاهی به صدها نفر می‌رسید که اکثریت آنها زیر بیست و پنج سال سن داشتند. گاهی این جوانان با فرماندهان خود به ملاقات نخست وزیر می آیند - تنها کسی که مجاز به دادن چراغ سبز یک ترور است - تا عملیات را توضیح دهند و تایید نهایی را بگیرند. احتمالاچنین انجمن‌هایی که اکثر شرکت‌کنندگانی که در آن از مرگ کسی دفاع می‌کنند زیر سی سال سن دارند، منحصر به اسرائیل است. برخی از افسران رده پایین درگیر در این جلسات در طول سال ها پیشرفت کرده و به رهبران ملی و حتی خود نخست وزیر تبدیل شده اند. از زمانی که در عملیات‌های ضربتی شرکت کرده‌اند، چه آثاری بر روی آنها نقش بسته است؟ایالات متحده جمع آوری اطلاعات و ترور را به عهده گرفته است. تکنیک‌هایی که در اسرائیل به‌عنوان یک الگو توسعه یافت، و پس از یازده سپتامبر و تصمیم بوش برای راه‌اندازی کمپین کشتارهای هدفمند علیه القاعده، برخی از این روش‌ها را به سیستم‌های اطلاعاتی و جنگ علیه تروریسم خود پیوند زد. سیستم‌های فرماندهی و کنترل، اتاق‌های جنگ، روش‌های جمع‌آوری اطلاعات و فناوری هواپیماهای بدون خلبان یا هواپیماهای بدون سرنشین که اکنون در خدمت آمریکایی‌ها و متحدانشان هستند، همگی تا حد زیادی در اسرائیل توسعه یافتند.
در خون و آتش
در 7 مهر 1323 دیوید شومرون در تاریکی خیابان سنت جورج، نه چندان دور از کلیسای رومانیایی در اورشلیم پنهان شد. یک ساختمان کلیسا به عنوان اسکان افسران توسط مقامات بریتانیایی حاکم بر فلسطین استفاده می شد و شمرون منتظر بود تا یکی از آن افسران، مردی به نام توماس جیمز ویلکین، آنجا را ترک کند. ویلکین دستیار سرپرست در بخش تحقیقات جنایی پلیس فلسطین بود، دپارتمان (CID) قیمومیت بریتانیا برای فلسطین، و او در کار خود بسیار خوب بود، به ويژه در آن بخشي كه بايد در گروه‌هاي زيرزميني يهودي‌ها نفوذ و آنها را مختل میكرد. ویلکین پرخاشگر و در عین حال فوق‌العاده صبور و محاسبه‌گر، به زبان عبری صحبت می‌کرد و پس از سیزده سال خدمت در فلسطین، شبکه گسترده‌ای از خبرچین‌ها داشت. به لطف اطلاعاتی که آنها ارائه کردند، مبارزان زیرزمینی دستگیر شدند، انبارهای اسلحه آنها ضبط شد و عملیات برنامه ریزی شده آنها، با هدف وادار کردن انگلیسی ها به ترک فلسطین، خنثی شد. به همین دلیل شمرون قصد کشتن او را داشت
شومرون و شریک آن شب، یاکوف بانای (با نام رمز مازال به معنی خوش شانس")، عاملان لحی، رادیکال ترین جنبش های زیرزمینی صهیونیستی بودند که در اوایل دهه 1940 با بریتانیا می جنگیدند. اگرچه Lehi مخفف عبارت عبری «رزمندگان اسرائیل» بود، بریتانیایی‌ها آن را یک سازمان تروریستی می‌دانستند و از آن به‌عنوان باند استرن (Stern Gang) یاد می‌کردند. همانطور که اسحاق شامیر، رئیس عملیات لحی که بعدها نخست‌وزیر اسرائیل شد، آن را نامید، استرن و پیروان گروه کوچکش از ترورها و بمب‌گذاری‌های هدفمند استفاده کردند - کارزار "ترور شخصی". ویلکین می دانست که او یک هدف است. لحی قبلاً سعی کرده بود او و رئیسش جفری مورتون را چند سال قبل در اولین عملیات ناشیانه خود بکشند، در 30 دی 1320، قاتلان بمب هایی را بر روی پشت بام و داخل ساختمان 8 خیابان یائل در تل آویو کار گذاشتند. به جای آنها سه افسر پلیس را کشتند - دو یهودی و یک انگلیسی - که قبل از ویلکین و مورتون وارد تله شدن.
بعدها مورتون پس از مجروح شدن در یک سو قصد از فلسطین گریخت - آن حمله به تلافی کشته شدن آوراهام استرن بنیانگذار لحی با شلیک گلوله بود.
هيچ‌كدام از اين اتفاقات، كي چه كسي را كشت و با چه دستوري، براي شومرون مطرح نبود. انگلیسی‌ها سرزمینی را که صهیونیست‌ها به حق از آن خود می‌دانستند، اشغال کردند - این چیزی بود که اهمیت داشت و شامیر حکم اعدام ویلکین را صادر کرده بود.
برای شومرون و همراهانش، ویلکین یک شخص نبود، بلکه یک هدف برجسته و با ارزش بود. شومرون چندین دهه بعد گفت: «ما آنقدر مشغله داشتیم و گرسنه بودیم که نمی‌توانستیم به بریتانیا و خانواده‌هایشان فکر کنیم. پس از کشف اینکه ویلکین در گوشه‌ای از کلیسای رومانیایی زندگی می کند، قاتلان ماموریت خود را آغاز کردند. شمرون و بنای هفت تیر و نارنجک دستی در جیب داشتند. ماموران دیگر Lehi در اطراف بودند، بطور هوشمندانه‌ای کت و شلوار و کلاه پوشیده بودند تا شبیه انگلیسی ها شوند. ویلکین اقامتگاه افسران را در کلیسا ترک کرد و به سمت مرکز CID در مجتمع روسیه، جایی که مظنونان زیرزمینی نگهداری می شدند و مورد بازجویی قرار می گرفتند راه افتاد. مثل همیشه محتاط بود، در حالی که راه می رفت خیابان را زیر نظر داشت و همیشه یک دستش را در جیبش نگه می داشت. وقتی از گوشه خیابان سنت جورج و میا شریم می گذشت، جوانی که بیرون خواربار فروشی محله نشسته بود، بلند شد و کلاهش را انداخت. این سیگنال بود و دو قاتل شروع به راه رفتن به سمت ویلکین کردند و او را بر اساس عکس هایی که بررسی کرده بودند شناسایی کردند. شومرون و بنای اجازه دادند او بگذرد و رِوُلْوِرشان را در میان نخلها در دست گرفته بودند. سپس چرخیدند و بیرون کشیدند. شمرون به یاد می گفت: «قبل از اینکه ما این کار را انجام دهیم، مازال [بنای] گفت: «اجازه بده من اول شلیک کنم».اما وقتی او را دیدیم، نتوانستم خودم را کنترل کنم و من اول شلیک کردم.» آنها بنای و شمرون چهارده بار شلیک کردند. یازده تا از آن گلوله ها به ویلکین اصابت کرد. شومرون گفت: «او ابتدا موفق شد بچرخد و تپانچه‌اش را بکشد، اما سپس با صورت به زمین افتاد. از پیشانی او خون فواره میزد. صحنه زیبایی نبود.» شومرون و یاکوف بنای به داخل تاریکی برگشتند و با تاکسیی که عضو دیگر لحی در آن منتظرشان بود به راه افتادند. شمرون میگفت تنها چیزی که اذیتم کرد این بود که فراموش کردیم کیف اسناد همراهش را برداریم، به غیر از آن، «من هیچ چیز، حتی اندکی احساس گناه نداشتم. ما معتقد بودیم که هر چه تابوت‌های بیشتری به لندن برسد، روز آزادی نزدیک‌تر می‌شود.»
این ایده که بازگشت قوم اسرائیل به سرزمین اسرائیل تنها با زور می تواند حاصل شود، با استرن و رفقای لحی او متولد نشد. ریشه‌های این استراتژی را می‌توان در هشت مردی جستجو کرد که در یک خانه تک اتاقه خفقان آور مشرف به بیشه درختان پرتقال جمع شده بودند، یافا در 6 مهر 1286، دقیقاً سی و هفت سال قبل از فوران خون از سر ویلکین، زمانی که فلسطین هنوز بخشی از امپراتوری عثمانی ترکیه بود. این آپارتمان توسط اسحاق بن زوی، یک جوان روس که در اوایل همان سال به فلسطین عثمانی مهاجرت کرده بود، اجاره شد. مانند دیگرانی که در آن شب در خانه‌اش بودند - همه مهاجران امپراتوری روسیه، روی یک تشک حصیری که روی کف اتاق پهن شده بود زیر نور شمع نشسته بودند - او یک صهیونیستی متعهد بود ، بخشی از فرقه‌ای پراکنده که زمانی تهدید کرده بود که جنبشی را برپا خواهد کرد. صهیونیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی در سال 1896 زمانی که روزنامه نگار یهودی وین، تئودور هرتسل، (دولت یهودی) را منتشر کرد، پایه گذاری شد. او در حین پوشش خبری محاکمه آلفرد دریفوس، افسر ارتش یهودی در پاریس که به ناحق به خیانت متهم و محکوم شده بود، به شدت متاثر شده بود. هرتسل در کتاب خود استدلال کرد که یهودی ستیزی عمیقاً ریشه دوانده است فرهنگ اروپایی این است که یهودیان تنها در یک دولت-ملت خودشان می توانند به آزادی و امنیت واقعی دست یابند. بیشتر نخبگان یهودی اروپای غربی، که توانسته بودند زندگی راحت را برای خود رقم بزنند، ایده های هرتسل را پس زدند. اما ایده‌های او در میان یهودیان فقیر و کارگر اروپای شرقی که متحمل قتل‌عام‌های مکرر و سرکوب مداوم شدند و برخی از آنها با همسو شدن با قیام‌های چپ به آن پاسخ دادند، طنین‌انداز شد. هرتسل خود فلسطین، سرزمین اجدادی یهودیان را مکان ایده آل برای کشور یهودی آینده میدانست، اما او معتقد بود که اگر یک ملت یهودی بخواهد در صلح به بقای خود ادامه دهد، هرگونه حل و فصل در آنجا باید به طور عمدی و با ظرافت از طریق مجاری دیپلماتیک مناسب و با تحریم های بین المللی انجام شود. دیدگاه هرتزل به عنوان صهیونیسم سیاسی شناخته شد. از سوی دیگر، بن زوی و هفت رفیقش مانند بسیاری دیگر از یهودیان روسیه - صهیونیست های عملگرا بودند.
آنها به جای اینکه منتظر بمانند تا بقیه دنیا به آنها خانه بدهند، به ایجاد یک خانه اعتقاد داشتند - رفتن به فلسطین، کار کردن روی زمین، شکوفا کردن صحرا. آنها آنچه را که فکر می کردند حقشان است می گرفتند و از آنچه گرفته بودند دفاع می کردند. این امر صهیونیست‌های عملگرا را در درگیری فوری با اکثر یهودیانی که قبلاً در فلسطین زندگی می‌کردند، قرار داد. آنها به عنوان یک اقلیت کوچک در یک سرزمین عربی که بسیاری از آنها دستفروش و علمای مذهبی و کارگزاران تحت رژیم عثمانی بودند ترجیح می‌دادند که کم‌رنگ باشند. این یهودیان مستقر فلسطینی از طریق فرمانبرداری و سازش و رشوه، توانسته بودند آرامش نسبی و میزانی از امنیت را برای خود بخرند.
اما بن زوی و دیگر تازه واردان از شرایطی که یهودیان هموطنشان تحمل می کردند، وحشت زده بودند. بسیاری از آنها در فقر مطلق زندگی می کردند و هیچ وسیله ای برای دفاع از خود نداشتند، که کاملاً در زیر سایه بخشش و منت اکثریت عرب و مقامات بدخواه امپراتوری فاسد عثمانی بود.
گروه‌های اوباش عرب به شهرک‌های یهودی‌نشین حمله کردند و به ندرت عواقبی به همراه داشتند. بدتر از آن، همانطور که بن زوی و دیگران دیدند، همان شهرک‌ها دفاع خود را به نگهبانان عرب سپرده بودند - که به نوبه خود گاهی با گروه‌های مهاجم همکاری می‌کردند. بن زوی و دوستانش این وضعیت را ناپایدار و غیرقابل تحمل یافتند. برخی از اعضای سابق جنبش‌های انقلابی چپ روسیه با الهام از اراده مردم (Narodnaya Volya)، که یک جنبش چریکی تهاجمی ضد تزاری بودند که از تاکتیک‌هایی چون ترور، استفاده می‌کردند.
برخی از این انقلابیون سوسیالیست، سوسیال دمکرات‌ها و لیبرال‌ها که از انقلاب نافرجام 1905 در روسیه ناامید شده بودند، که در نهایت اصلاحات حداقلی در قانون اساسی ایجاد کرد، به فلسطین عثمانی نقل مکان کردند تا یک کشور یهودی را مجدداً تأسیس کنند. همه آنها به شدت فقیر بودند، به سختی می زیستند، از شغل معلمی یا کار یدی در مزارع و باغات پرتقال پول درمی آوردند و اغلب گرسنه بودند. اما آنها صهیونیست های مغرور بودند. اگر قرار بود ملتی بسازند، ابتدا باید از خود دفاع می کردند. بنابراین آنها دو به دو و به تنهایی در خیابان های یافا پیش رفتند و راهی جلسه مخفیانه در آپارتمان بن زوی شدند. در آن شب، آن هشت نفر اولین نیروی جنگی عبری عصر مدرن را تشکیل دادند. آنها حکم کردند که از آن پس همه چیز با تصویر یهودی ضعیف و تحت آزار و اذیت در سراسر جهان متفاوت خواهد بود. فقط میبایست یهودیان از یهودیان در فلسطین دفاع می کردند. آنها ارتش نوپای خود را به نام یکی از رهبران شورش بزرگ یهودیان علیه امپراتوری روم در قرن اول، بار گیورا نامیدند. آنها بر روی پرچم خود به آن شورش باستانی ادای احترام کردند و آینده خود را پیش بینی کردند. در آن نوشته شده بود: «یهوده در خون و آتش افتاد. «یهوده در خون و آتش قیام خواهد کرد.» یهودیه واقعاً قیام کرد و بن زوی روزی دومین رئیس جمهور ملت یهود شد. اما قبل از آن آتش و خون بسیار وجود خواهد داشت.
این بخش را همینجا به پایان میرسونم، منتظر قسمت های بعدی این مجموعه باشید. در هرجای دنیا که هستید، شاد و سلامت و حقجو باشید. تا درودی دیگر بدرود.

====
00:00 عاقبت دشمنان اسراییل
01:56 چگونگی ترورهای اسراییل
03:47 چگونگی ترور توماس جیمز ویلکین توسط شومرون و بنای، لحی
09:48 ایده بازگشت یهودیان به سرزمین موعود
10:28 نقش یهودیان روسیه در شکل گیری جوخه ترور قبل از موساد و دلایل آن
====

instagram: https://www.instagram.com/hami4ir/

Twitter: https://twitter.com/IrHamid

Facebook: https://www.facebook.com/hamidg/

Clubhouse:
https://www.clubhouse.com/@hami.nami?utm_medium=ch_profile&utm_campaign=5aC-ylKM5EuWBXp4M0HeqA-192156

Reddit: reddit.com/user/RevelationsC/
کلمات کلیدی: رئیس جمهور ملت یهود,RevelationsC,شورش بزرگ یهودیان,Mossad Israel,استخدام کارمند اطلاعاتی موساد,سازمان جاسوسی اسرائیل,مخوف‌ترین سازمان اطلاعاتی جهان,اسحاق بن زوی رییس‌جمهور اسراییل,رزمندگان اسرائیل لحی,یهودیان در اسراییل,جنبش چریکی,شهرک های یهودی نشین,علمای مذهبی صهیونیست,گروه های اوباش عرب,دولت یهود تئودور هرتسل,اسحاق بن زوی,بازگشت قوم اسرائیل,یاکوف بانای,ترور سازمان یافته موساد,سنت جورج اسراییل,بمب گذاری های هدفمند,باند استرن stern gang,فلسطین اشغالی
#RevelationsTeam #موساد_اسراییل #ترورهای_موساد_اسرائیل #ترورسازمان_یافته #کتاب_برخیزواول_توبکش #ملاقات_نخست_وزیر #عملیاتهای_ضربتی #دیویدشومرون #توماس_جیمزویلکین #یاکوف_بنای_خوش_شانش #عاملان_و_بنیاگذار_لحی #نخست_وزیر_اسرائیل #اسحاق_شمیر #جفری_مورتون #بن_زوی #یهودیان_فلسطین

نظرات