آمران و عاملان شر (1) محمدحسین صفارهرندی

 



====
00:00 انقلاب از بالا
01:50 شباهت رژیم ایران با شوروی استالین
11:11 آمران و عاملان شر قسمت اول، محمدحسین صفارهرندی
12:43 محمود احمدی نژاد و صفارهرندی
13:02 نسبت فامیلی حسین صفار هرندی، مصطفی تاجزاده، فخرالسادات محتشمی پور
13:18 زن تاج‌زاده و سید علی اکبر محتشمی پور و بنیانگذار حزب الله لبنان
13:55 عموی حسین صفار هرندی، رضا صفار هرندی تیم پشتیبان محمد بخارایی محمد نیکنژاد برای ترور حسنعلی منصور
14:45 نظر محمدحسین صفارهرندی در مورد عموی خود رضا صفار هرندی
17:15 مدرسه علوی، حجتیه، رجایی، عبدالکریم سروش، کمال خرازی
18:22 ارتباط صفار هرندی با انجمن حجتیه
19:18 دوستان محمدحسین صفارهرندی در مجاهدین خلق و حجتیه، مهدی و حسین ابریشم‌چی و مریم رجوی، سید محسن خاموشی
20:00 وزیر شدن صفار هرندی و برکناری اسفندیار رحیم مشایی به دستور خامنه‌ای در روزنامه کیهان
22:50 نظر محمدحسین صفارهرندی در مورد موسیقی، سمفونی هسته‌ای
23:28 منصور واعظی صفار هرندی و کتاب سوزی
24:09 صفار هرندی: خودسانسوری توسط نویسنده
25:55 ممنوعیت خاطرات روسپیان سودازده گابریل گارسیا مارکز
26:10 ممنوعیت کتابهای صادق هدایت، بوف کور
26:25 دلیل ممنوعیت خسرو و شیرین نظامی گنجوی و نظر سیمین بهبهانی
27:21 ممنوعیت چاپ کتاب خروس ابراهیم گلستان، قمارباز داستایوفسکی، گور به گور فاکنر
27:30 محسن پرویز معاون فرهنگی وزیر ارشاد
27:55 ماجرای یعقوب یادعلی و رمان آداب بی قراری
30:28 تغذیه فکری جامعه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به روایت صفار هرندیو اقدامات او و فیلترینگ، نشریه و مطبوعات
39:39 نظام تک صدایی، نام و اتهامات نشریات، روزنامه‌ها و رسانه‌ها
39:58 دستگیری رامین جهانبگلو و اعترافات تلویزیونی
40:36 صفار هرندی ، راهیان نور و جواد تاجیک و شستشوی مغزی
41:50 حذف ریاست جمهوری صفار هرندی و های خامنه‌ای
42:20 بزرگ و کوچک کردن آدم‌ها در صدا و سیما و سپاه
42:42 اعتراف به کشتار دهه شصت توس، صفار هرندی در برنامه بدون توقف
47:48 محمد حسین صفار هرندی، شایانفر و مرتضی صفارهرندی و زیبایی شناسی ایدیولوژیک جمهوری اسلامی، سلبریتی سازی توسط حکومت
48:58 محمد سجاد صفارهرندی و رئیسی، مدیریت پژوهشکده فرهنگ و هنر حوزه هنری
49:29 ماجرای نوه خمینی ، حسین خمینی بچه مصطفی و دستور کشتن، تلقین نحوه تربیت فرزندی مثل احمد خمینی
51:04 رذیلت های که جمهوری اسلامی به دیگران نسبت می‌دهد به ناب ترین شکل در درون خودش وجود دارد
====
instagram: https://www.instagram.com/hami4ir/
Twitter: https://twitter.com/IrHamid
Facebook: https://www.facebook.com/hamidg/
Clubhouse:
https://www.clubhouse.com/@hami.nami?utm_medium=ch_profile&utm_campaign=5aC-ylKM5EuWBXp4M0HeqA-192156
Reddit: reddit.com/user/RevelationsC/
در شوروی رهبری خودشیفته و جاه طلب، اشتیاق رژیم به طرح و ادامه داستان‌هایی در باب پیشرفت و صنعتی شدن»، ایده «انقلاب از بالا» را به محک آزمون گذاشت. از برنامه فوق‌العاده بلندپروازانه صنعتی شدن که در طرح پنج ساله اول به سال ۱۹۲۹ به تصویب رسید و در سال‌های بعد با بوق و کرنا و همه نوع سرمایه‌گذاری مادی و معنوی پیش رفت.
از آن‌جا که به اجرا در آوردن چنین سیاست‌های توسعه نمی‌توانست بدون تمرکز مفرط قدرت و سرکوب نیروها و نهادهای جامعه مدنی عملی گردد در ۱۹۳۲ در دستورالعملی سازمان‌های مستقل فرهنگی و هنری در این کشور منحل گردید. دو سال پس از آن، نخستین کنگره سراسری نویسندگان شوروی در مسکو برگزار شد. مهم‌ترین هدف کنگره اعلام و تحمیل رئالیسم سوسیالیستی به عنوان یک راهنما و معیار در ساحت فرهنگی جامعه بود. درود و سلام، حامی هستم و امروز می‌خوام یکی از عوامل توده سازی مردم ایران را بهتون معرفی کنم. کسانی که در هویت و فرهنگ زدایی از مردم و ساخت هویت و فرهنگ جعلی برای مردم در رژیم فعلی ایران مشغول بوده و هستند. اگر اطلاعات بیشتری در این مورد میخواهید پیشنهاد میکنم ویدیو دروغ و روش توده سازی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی ایران رو حتما ببینید، در آخر همین ویدیو به شما پیشنهاد خواهد شد.
این فرمان، هنر و تمام متعلقات عرصه فرهنگی کشور را به لزوم وفاداری مطلق از آرمان‌های سوسیالیسم و تعهد به اصل مبارزه طبقاتی فرامی‌خواند. و در مقابل به برچیده شدن زیبایی‌شناسی «بورژوایی» نظر داشت. این گونه‌ای از هنر و ادبیات در سایه استالینیسم بود که زیبایی‌شناسی توتالیتری برازنده آن است. با محرومیت از حق استفاده از لوازم آرایش و حق انتخاب لباس، با غذای بد و بی‌کیفیت و کار سخت و طاقت‌فرسا که وقت فراغتی باقی نمی‌گذاشت، دیگر یکسان‌سازی برآمده از توزیع مساوی فقر و نادیده گرفتن نیازهای واقعی مردم کار دشواری نبود. هیچ روزنی برای پرداختن به خواسته‌های فردی وجود نداشت – نه برای زنان و نه برای مردان. رئالیسم سوسیالیستی شیوه اساسی ادبیات و نقد ادبی شوروی است که از اهالی هنر و طبقه روشن‌فکران می‌خواهد در تولید و بازنمود راستین واقعیت‌ها و دستاوردهای انقلاب در تحول تاریخی احساس مسئولیت کنند، چنان‌که در خواسته‌های شخص استالین نیز دیده می‌شود. تحت این شرایط، صداقت و عینیت تاریخیِ بازنمود هنرمندانه باید با وظیفه دگرگون ساختن ایدئولوژیک کارگران، آموزش آنان با روح سوسیالیسم و در نتیجه حذف نخبه‌گرایی و در مقابل ترویح مردم‌گرایی صورت گیرد. این اصطلاح و شعار دادن‌ها که از سوی طرفداران استالین پی‌درپی در بوق و کرنا زده می‌شد، مقدمات رسیدن به هدف بزرگتر حکومت و حزب کمونیست یعنی تغییر بنیادین شهروندان و جامعه مدنی و سرانجام تبدیل آنان به «انسان جدید شوروی» بود. تحقق چنین آرمان‌های ایدئولوژیکی هم در متن زندگی جامعه‌ای با تاریخ پیچیده و تنوع زبان‌ها و عقاید، در عین حال به معنای دگرگون‌سازی آن‌ها در مسیر یک زبان، مرام و جهان‌بینی و نیازمند مبارزه‌ای بی‌امان با «دشمنان سوسیالیسم» بود. پس عرصه جامعه و فرهنگ از جمله حوزه‌هایی است که می‌بایست هر‌چه زودتر دگردیسی‌ها را پشت سر می‌گذاشت. با توجه به بازتاب‌های سیاست انقلابی در متن واقعیات روز جامعه، اکنون حکومت شوروی خواسته‌های مسلکی خود را از طریق فرهنگ و طبقه روشن‌فکر متجلی می‌ساخت. رئالیسم سوسیالیستی بیانگر صرف یک جهان‌بینی خاص یا مثلاً سبک زیبایی‌شناختی نبود، بلکه از این‌ها مهم‌تر در درجه اول وسیله‌ای بود برای تأثیرگذاری بر اذهان توده‌ها، وسیله‌ای برای ترور روانی. یکی از مؤلفه‌های سیستم اعمال فشار اجتماعی، همان نقشی که دستگاه حزب و حکومت توتالیتر، برنامه‌ریزی بوروکراتیک، سازمان‌های توده‌ای، تبلیغات و پلیس مخفی هر یک به شیوه خود بازی می‌کردند. به نظر می‌رسد هیچ‌کس بهتر از شخص استالین اجرای چنین خواستی را توصیف نکرده باشد. چرا که او در گردهمایی نویسندگان، آن‌ها را «مهندسان روح انسانی» نامید. در مرام استالینیستی وظیفه هنرمندان یا طبقه فکری به شکل ساده عبارت می‌شد از فایده رساندن به همین ساختار حکومتی تمامیت‌خواه! کمک کردن به ساختن جامعه کمونیستی وعده داده شده با ارائه گزارش‌های اغراق‌آمیز از زندگی جدید انسان نوین. ساختن کارخانه‌ها، مزرعه‌های اشتراکی، نیروگاه‌ها، تخریب نهادهای کهنه، تولید وسایل ضروری اقتصاد سوسیالیستی مثل تراکتور، کمباین؛ غذا و لباس‌های یک‌دست، خانه‌های تولید انبوه و کاملاً یک‌‌شکل و سرانجام از همه این‌ها مهم‌تر، به نمایش گذاشتن جنبه‌های مختلف زندگی شاد، نیکو، ساده و استاندارد. این تعقیب خیال آبادی مبنی بر مبارزه طبقاتی با دشمنان کمونیسم، و حذف هر عامل مزاحم داخلی و بین‌المللی که ممکن بود به اهداف آن صدمه بزند، با ایده عمل‌گرایانه و به تعبیری ضدانقلابی مبنی بر رفاه و خوشبختی مادی، در تعارض با همدیگر قرار داشت.
به قول میلان کوندرا اگر قرار بود تابلویی از این وضعیت را ترسیم کنیم می‌باید می‌گفتیم: «در جلو، دروغ قابل فهم، و در زمینه عقب، حقیقت غیرقابل درک… »
پس قدرت حکومت خودکامه، در سیستم اجتماعی و فرهنگی بسته‌ای که می‌سازد، تجلی می‌یابد. در فضایی مثل یک آکواریوم که آدم‌ها در آن مانند ماهی‌های طلائی مجبورند تنها در یک منطقه جغرافیایی خالی گردش کنند. در این فضا، زندگی همه چیز طوری سازمان داده می‌شود که انگار آکواریوم، خود دنیای واقعی است. به نظر این‌طور می‌رسد تمام اشکال بیان‌گر زندگی، نیز جراید و هنر، کار و فراغت، به طور کامل از قوانین ضبط شده بر آداب لاجرم پیروی می‌کنند که پیش‌تر حزب کمونیست، مُهر تأیید بر آن زده است. شاعر شوروی یوگنی یوتوشنکو از شخصیتی حرف می‌زند که نوع واکنش او به شرایط بعد از کمونیسم میزان انسداد ذهن‌های دربند به واقعیات پوشانده شده از دیدگان و زندگی شهروندان را به خوبی انعکاس می‌دهد. او در گزارش خود از زنی می‌نویسد که در کولخور کار می‌کرده است. همین زن وقتی در سال ۱۹۸۹ در فروشگاهی در برلین شرقی، بیست جور سوسیس را یک‌جا دیده بوده غش کرد. وقتی حالش جا آمده مدام با ناامیدی می‌گفته: «چرا، آخه چرا؟» استالینیسم بر آن بود که افق دید آدم‌ها، روشن‌فکران و هر کسی را با اسطوره‌ها به گونه‌ای محدود کند که هیچ روزنی باقی نماند. لذا ضروری بود دیواری آهنی بسازد و آن‌گاه رابطه ساکنان سرزمین خود را با جهان بیرون قطع کند. پس باید آزادی، زندگی خصوصی به وجهی سامان داده شود که هیچ‌ گوشه دنجی باقی نماند که مردم احیاناً از فشار اتمسفری و همه‌جانبه به آن‌جا پناه ببرند. حتی زندان هم جای دنج و خلوتی نبود. چرا که هر آدمی حتی در آن‌جا هم در حلقه تنگ جاسوسان به سر می‌برد. سرایدار جاسوسی مستأجر را می‌کرد، همین‌طور آرایشگر در مورد مشتری خود، مسافر راجع به راننده و زن در روابط با شوهرش دست به جاسوسی و خبرچینی می‌زد. تا جایی که وقتی یک عکاس در حضور شاگردش که گفته بود کیفیت کاغذ عکاسی پیش از انقلاب بهتر بوده، بازداشت و اعدام شد. جوکی در آن زمان‌ها در میان مردم دهان به دهان میگشت که نماینگر عمق فاجعه بود، نرمالیزاسیون توده‌ها با جوکسازی از وضعیت موجود.چرا افتادی هلفدونی؟ چون تنبلی کردم. چی؟ دیشب برای رفیقم یک جوک تعریف کردم و بعد رفتم تو جام بخوابم. با خودم گفتم فردا میرم لوش می‌دم که چنین جوکی شنیدم. فردا صبح زود اونا منو گرفتند. آخه رفیقم زودتر از من بیدار شده بود.
در سرتاسر دهه ۱۹۳۰، «جاسوس‌ها»، «تروریست‌ها»، «خرابکاران»، و عناصر مخرب دستگیر می‌شدند، وادار به اعتراف می‌شدند، و سپس در دادگاه‌های نمایشی حاضر می‌شدند. در پشت پرده همه این‌ نمایش‌ها استالین قرار داشت. استالین در نامه‌ای به مولوتوف در سال ۱۹۳۰، محتوای برخی از اعترافات را پیشنهاد کرده بود: «و اما این آقایان، چطور است در دفاعیاتشان اشتباهاتشان را بپذیرند و به لحاظ سیاسی خودشان را رسوا کنند و در عین حال بر قدرت شوروی و درستی شیوه اشتراکی‌سازی اذعان کنند! اگر این کار را بکنند، بد نیست» روی مدودوف به طعنه و قلمی گزنده در نکوهش مرام کمونیسم مدعی عدالت می‌نویسد: از یورش بی‌رحمانه بلشویک‌ها، نه فقط اهل فرهنگ، که حتی اموال به گفته رهبران انقلاب «تجملی» چون چرخ خیاطی، آینه و تخت خواب هم جان سالم به در نبردند.
خب این مقدمه بسیار طولانی‌تر بود و آلمان نازی هم کم از آن نداشت، در قسمت دیگری به آن خواهم پرداخت. بریم سراغ اولین نفر از احتمالا یک مجموعه طولانی آمران و عاملان شر.
محمدحسین صفار هرندی (زادهٔ ۱۳۳۲) سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار او از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است. هرندی جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هرمزگان (1360)، کرمان و سایر استان‌ها بود. وی از سال 1359 تا 1362 سمت معاونت منطقه ای کشوری فرماندهی سپاه را بر عهده داشت. از سال 1368 تا 1372 مدیر دفتر سیاسی سپاه بود.
در ۱۳۶۷ با آغاز سال جدید میلادی، به مناسبت درگذشت و تشییع جنازه هیروهیتو، یکصد و بیست و چهارمین امپراتور ژاپن,هرندی و مصطفی میرسلیم، معاون رئیس جمهور به امپراتوری ژاپن رفتند، در حال که ایران در جنگ بود.
وی اصالتا از شهر هرند از توابع شهرستان هرند استان اصفهان است. در سال ۱۳۵۲ در رشتهٔ راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت پذیرفته و وارد این دانشگاه شد. سپس در سال ۱۳۷۲ دورهٔ دانشکدهٔ فرماندهی و ستاد سپاه و در سال ۱۳۷۳ دورهٔ نظری مدیریت استراتژیک (بدون ارائهٔ پایان‌نامه دکتری) را به پایان رساند. عضو رسمی سپاه پاسداران است و تا سال ۱۳۸۲ به‌طور تمام وقت در این نهاد مشغول کار بود و سپس به صورت مأمور به روزنامه کیهان رفت. محمود احمدی‌نژاد در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ وی را برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس معرفی کرد. در مهر ۱۳۸۸، وی دوباره به سپاه بازگشت و به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه مشغول به کار شد.
او در رژیم هزارفامیل پسرخاله فخرالسادات محتشمی‌پور عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، وبلاگ نویس، همسر مصطفی تاج زاده است. فخرالسادات دختر عموی سید علی‌اکبر محتشمی‌پور (زاده ۸ شهریور ۱۳۲۶ – درگذشته ۱۷ خرداد ۱۴۰۰) روحانی و سیاست‌مدار عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز بود. وی وزیر کشور کابینه دوم میرحسین موسوی در زمان ریاست جمهوری سید علی خامنه‌ای (۱۳۶۸–۱۳۶۴)، نماینده دوره‌های سوم و ششم مجلس شورای اسلامی، از بنیان‌گذاران حزب‌الله لبنان و تا ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ دبیرکل کنفرانس بین‌المللی پشتیبانی از فلسطین بوده‌است.
عموی حسین صفار هرندی، رضا صفار هرندی (۱۳۲۵–۱۳۴۴) از اعضای گروهِ موسوم به فدائیان اسلام بود.
وی در سال ۱۳۲۵ در تهران دنیا آمد. پس از دوره ابتدایی، دروس دینی را نزد برادرش علی اصغر هرندی خواند و در مغازه او به کار مشغول شد. رضا هرندی روز عملیات ترور حسنعلی منصور پشتیبان محمد بخارایی بود و توانست پس از پایان عملیات از صحنه بیرون آید، ولی وقتی که می‌خواست وسایلش را از خانه بردارد و به اتفاق مرتضی نیک نژاد زندگی مخفی را آغاز کند، دستگیر شد. وی در سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ تیرباران شد.
او در مورد عمو و پدر خود میگوید:
اگر بخواهيم زندگي مرحوم رضا صفار هرندي را تحليل كنيم، از لحاظ فكري ارتباط نزديكي بين ايشان و مرحوم پدر من (برادرش) پيدا مي‌كنيم، به نظر مي رسد فضاي عمومي خانواده ما متاثر از نوع نگرش و گرايش سياسي مرحوم پدر ناخودآگاه به اين سمت و سو قرار مي گيرد. شايد مبارزات دوره ملي شدن صنعت نفت اصلي‌ترين انگيزه‌ها را براي حضور در صحنه‌هاي مبارزاتي به خانواده ما بخشيده باشد. پس از آن هم وقتي نهضت حضرت امام آغاز شد، اين ارتباط نزديك‌تر و وسيع‌تر شد تا اينكه در ماجراي ترور نخست وزير رژيم شاه به نقطه اوج خود رسيد.
دوره طولاني زندگي ما با پدر طبعاً ما را تحت تاثير ايشان قرار داده است. بهره ما از دوران معاشرت با عمو، دوازده سال بود اما واقعيت اين است كه خيلي بيشتر از سن دوازده سالگي تحت تاثير جاذبه هاي شخصي و روحي- معنوي عمويم قرار داشتم. ايشان برايم جنبه يك شخصيت اسطوره اي داشت كه بعد از پدرم، مسائل زيادي را از ايشان آموختم.
زماني كه ترور حسنعلي منصور اتفاق افتاد من يازده سال سن داشتم و فكر مي كنم كلاس پنجم بودم. پسر فراش مدرسه كه هم كلاس ما بود از مادرش شنيده بود كه در شهر خبر ترور منصور پيچيده است. او اين خبر را به من داد و من هم حتي اين فكرش را هم نمي كردم كه اين مساله ارتباطي به خانواده ما داشته باشد. وقتي به خانه آمدم هم مي گفتند محمد بخارايي اين كار را انجام داده، اين بي اطلاعي تا شب ادامه داشت تا اينكه ماموران شهرباني به منزل ما ريختند و جست و جو كردند و آنجا بود كه فهميديم اين ماجرا با ما هم نسبتي دارد. فضاي سياسي خانه با شهادت عمو ملتهب‌تر و جوشان‌تر شد. در كنار اين موضوع مسائل ديگري هم وجود داشت كه تاثيرگذار بود. مثلاً معلم كلاس پنجم من فرداي روز شهادت عمو كه به مدرسه رفتم، من را كنار كشيد و تسليت گفت و اظهار داشت بايد به اين اتفاق افتخار كنيد و بدانيد اين راه با قدرت بيشتري ادامه پيدا مي كند. اين براي من جالب بود كه معلمم هم اين طور فكر و صحبت مي‌كند. چند روزي از شهادت عمو نگذشته بود كه ديدم درب مدرسه شلوغ است. داخل مدرسه كه شدم، گفتند پليس آمده و دو تن از معلمان مدرسه را برده‌اند. مدتي بعد مشخص شد اين دو نفر در يك گروه 55 نفره كه بعداً به حزب ملل اسلامي معروف شد فعاليت داشتند كه در تدارك اقدامات بزرگ ضد حكومتي بودند. وقتي به دبيرستان علوي رفتيم هم دوستان و معلماني را پيدا كرديم كه فضاي سياسي ذهني ما را تشديد مي كردند. مرحوم شهيد رجايي يكي از معلمان ما بودند كه در خدمت ايشان درس هندسه را آموختيم. يك سال هم آقاي عبدالكريم سروش معلم ما بود كه درس آموزشگاه شيمي و قرآن را به ما مي آموختند. كمال خرازي هم معلم ديگر ما بودند كه با ايشان درس آزمايشگاه فيزيك را مي گذرانديم.
او میگوید: ما بدون اينكه وارد شبكه رسمي (حجتيه) شويم، يك حلقه خصوصي داشتيم كه يكي از معلمان مدرسه به ما گفت من عصاره حرف هايي كه آنجا مطرح است را به شما مي گويم و نيازي نيست شما وارد آن شبكه شويد. قالب جلسات اين حلقه در منزل ما انجام مي شد و ما بدون شركت در آن شبكه، از طريق معلممان كه در جلسات آن ها شركت مي كرد، نظرياتشان را دريافت مي كرديم. در هر صورت ما در اين جلسات اطلاعات خوبي را دريافت كرديم و اتفاقاً از همان جا به اين نقطه نظر رسيديم كه وقتي مديران كشور، مملكت را به سمت حاكميت ضد ديني مي برند، اين حركت (حجتيه) خيلي مضحك است و فايده چنداني ندارد و بايد به دنبال راه ديگري بود. هرندی در علوی با دو گروه با گرایشات حجتیه و مجاهدین خلق دوست بود و هست.
برای مثال حسین ابریشم‌چی بود، برادر مهدی ابرشیم‌چی از اعضای رده‌بالای سازمان مجاهدین خلق ایران و از مسئولین شورای ملی مقاومت . وی در حال حاضر مسولیت کمیسیون صلح شورای ملی مقاومت ایران را بر عهده دارد، همچین همسر سابق مریم رجوی است. حسین ابریشم‌چی در حمله موشکی در کمپ لیبرتی عراق کشته شد. از دیگر افراد میتوان محسن سیدخاموشی و شخصی به نام داوود از حجتیه را هم برد.
صفار هرندي در مورد وزیر شدنش با بيان اينكه احمدي نژاد كارگروهي را براي انتخاب وزیر ارشاد اسلامی تشكيل داده بود، گفت: نام 40-50 نفر در ليست انتخاب اين كارگروه وجود داشت، حتي نام وزير قبل از ما (آقاي مسجد جامعي) هم در اين ليست وجود داشت. اين كارگروه فعاليت داشت و گزينه ها را مورد بررسي قرار مي داد. در نهايت به 2-3 نفر رسيدند كه به گفته دوستان، نام من هميشه در جايگاه اول يا دوم بوده است. زماني كه آقاي احمدي نژاد اين 2-3 اسم را براي هماهنگي با رهبر معظم انقلاب خدمت ايشان بردند، آقا هم فرمودند كه فلاني خوب است.
وزير ارشاد دولت اول احمدي نژاد میگوید: گاهي كه مي گويند انتخاب صفارهرندي تحميلي بوده، خنده ام مي گيرد. واقعيت اين است كه وقتي وزارت به من پيشنهاد شد، از قبول آن امتناع داشتم. به آقاي احمدي نژاد گفتم انتخاب من به دو جهت باعث حمله به شما مي شود. اول اينكه من سپاهي بوده ام كه به شدت به آن افتخار مي كنم و حاضر به كوتاه آمدن از اعتقادم نيستم. دوم اين كه كيهاني ام و به آن دلبسته ام و نمي توانم از كيهان دل بكنم. از طرفي دوست ندارم از سوي كساني كه با كيهان دشمني ندارند و يا روي سپاه حساسيت دارند به دولت شما لطمه اي وارد شود. وقتي اين موضوع را مطرح كردم، ايشان گفت خدا پدرت را بيامرزد، خود من چند برابر تو كيهاني و سپاهي هستم. اين بهانه خوبي نيست.
صفار هرندی یکی از افراد گماشته خامنه‌ای در دولت احمدی نژاد بود، وی رساندن یادداشت‌های دستوری خامنه‌ای به احمدی نژاد را انجام میداد، یکی از این دستورات مربوط به عدم انتصاب مشایی بود که پیش از رسیدن به احمدی‌نژاد سر از روزنامه کیهان درآورد، جایی که او به عنوان سردبیر و معاون مدیرمسئول در آن کار میکرد قبلتر. جنگ داخلی برای این جاسوسی وی موجب عزل او از وزارت ارشاد شد تا جایی که او در میان گزارش‌هایی مبنی بر برکناری‌اش گفت که استعفا می‌دهد. وی در نامه ای استعفای خود را که توسط خبرگزاری فارس منتشر شد، گفت: متأسفانه به دلیل اتفاقات اخیر که نشان دهنده ضعف دولت محترم است، دیگر خود را وزیر فرهنگ نمی دانم و از فردا در این وزارتخانه حاضر نمی شوم. پس از برکناری، هرندی به عنوان سرتیپ به سپاه بازگشت. هرندی به عنوان وزیر فرهنگ اسلامی نسبت به موسیقی نظر منفی داشت. وی در زمان تصدی پست خود اظهار داشت که یکی از اولین مسائلی که با آن مبارزه خواهد کرد، انواع موسیقی مغایر با ارزش های جمهوری اسلامی از جمله موسیقی راک و رپ بود. وی از نوازندگان ایرانی خواست تا موسیقی هدفمند و معنادار تولید کنند. یکی از نتایج، ساخت و تولید «سمفونی هسته‌ای» در حمایت از حق ایران برای توسعه برنامه هسته‌ای بود.
اسفند ۱۳۸۶ منصور واعظی، رييس جديد کتابخانه های عمومی کشور، به تبعيت از محمد حسين صفار هرندی وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، اعلام کرد که « کتاب هايی که ارزش منفی دارند و در گذشته وارد‎ ‎کتابخانه ها شده‌اند، جمع آوری می شوند.»
پيش از اين نيز صفار هرندی در سخنرانی خود در گردهمايی مديران کل‌‎ ‎کتابخانه های عمومی استان از «وجين کردن و پاک سازی» کتاب خانه های عمومی سخن گفته بود. چنین چیزی در تمام دوران عمر دینی تحت عنوان کتاب سوزی انجام شده بود، چیزی که در دوران آلمان نازی هم اتفاق افتاده بود.
وی در کنفرانسی خبری در اردیبهشت ۱۳۸۷ در تهران از نویسندگان خواست که خودشان برای جلوگیری از «اعمال نظارت سخت» بر ادبیات و دیگر هنرها در جامعه اسلامی، «مطالب مشکل‌دار را حذف کنند». یعنی خودسانسوری رو انجام بدن.
وی با هشدار به نويسندگان در خصوص وقاحت نگاري افزود که انتشار كتاب‌ها بايد مطابق با حساسيت‌هاي «مذهبي، اخلاقي و ملي» نظام صورت گيرد.
هرندی با اشاره به این که «انعكاس بيش از حد روابط خصوصي مرد و زن و قرار دادن جوانان و بزرگسالان در معرض توصیفات همبستري، نقض آشكار قانون است» ادامه داد: «اگر كسي فرد دينداري را چه در دين اسلام و چه در مسيحيت به تمسخر گيرد قانون را نقض كرده‌است.» صفار هرندي همچنین گفت: «ما نبايد اجازه دهيم ضديت با خداوند در رسانه‌ها منعكس شود.»
ناشران در نامه‌ای از فقدان قانوني روشن در تعريف خطوط قرمز، لغو مجوزهاي نشر و مفقود شدن كتاب‌ها پس از ارائه براي بررسي انتقاد كرده‌اند.»
در اين نامه آمده‌است: «بارها ديده شده‌است مسئله‌اي كه به ممنوع شدن نشر يك كتاب منجر شده در كتاب ديگری كه منتشر شده‌است به ميزان زيادي وجود دارد.»
ناشران ايراني همچنین براي چاپ كتاب‌هايشان به كاغذ دولتي متكي هستند.
درآن سالها انتشار چندين عنوان جديد و چاپ مجدد، از جمله «خاطرات روسپیان سودازده من» رمان گابريل گارسيا ماركز رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی كلمبيايي ممنوع شد.
چاپ مجدد كتاب‌هاي صادق هدايت يكي از بزرگ‌ترين نويسندگان بزرگ معاصر ايران مثل «بوف كور» و مجموعه داستان‌هاي كوتاه وي نیز در معرض ممنوعیت قرار گرفت. از موارد دیگر منظومه شعر خسرو و شیرین نظامی گنجوی بود که انتشار مجدد آن در سالهای بعد از وزارت صفار هرندی بر مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شد، جایی که او در زمان وزارتش اعلام کرد تمامی کتاب‌های منتشر شده قبلی باید مجوز انتشار خود را تمدید کنند در زمان وزارت سید محمد حسینی نمود بیشتری پیدا کرد. تا جایی که سیمین بهبهانی به یک از علل سانسور که در آغوش کشیدن جسد مرده همسر در شعر مربوطه بود گفت: «در این کشور یک پسر جوان و فقیر را به زندان می برند و در آنجا به او تجاوز می کنند. . . . آیا ممکن است کسانی که می توانند به چنین فرد بی گناه و شکننده تجاوز کنند، فکر کرد که از در آغوش کشیدن جسد لذت می برند؟» از کتب دیگر، خروس ابراهیم گلستان، قمارباز داستایوفسکی، در حال مرگ فاکنر را میتوان نام برد. محسن پرویز عضو دیگر سپاه که بر مسند معاونت امور فرهنگی وزیر ارشاد بود مدعی شد که مشکل نشر سانسور نیست و کاغذ است، سانسور برای رژیم های سرکوبگری چون سلطنت پهلوی بوده. او چیزی در مورد اینکه بازرسی و ممیزی و گرفتن تعهد از ناشران مبنی بر خودسانسوری برای چه نوع رژیمی است حرفی نزد.
يعقوب يادعلی، نويسنده، به اتهام اين که در رمانش مثلا به «قوم لر» توهين کرده، محاکمه و محکوم می کنند. حدود یک سال پس از انتشار رمان آداب بی‌قراری در ۲۴ اسفند ۱۳۸۴ یعقوب یادعلی به جرم توهین به قوم لر بازداشت شد (او خود از ایل بختیاری است). به گفته او چند نفر از همکاران وی در صدا و سیمای یاسوج به دلایل شخصی بخشی از این کتاب‌های را کپی کرده و نخست در اداره و سپس در شهر پخش کردند و ادعا کرد این نوشته‌ها توهین به یک قومیت و البته به شخصیت زن ایلیاتی است. برای همین نهادهای مربوطه نسبت به این موضوع حساس شدند و پس از چند جلسه بازجویی یک قرار بازداشت موقت دوماهه برای او صادر کردند. کانون نویسندگان ایران پیش از برگزاری دادگاه در بیانیه‌ای اعتراض خود را به دستگیری و محاکمه یعقوب یادعلی ابراز کرد. یعقوب یادعلی در دادگاه به ۳ ماه حبس تعزیری و ۹ ماه حبس تعلیقی مشروط به نوشتن ۴ مقاله سفارشی محکوم شد.
یعقوب یادعلی پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم او تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. این حکم نیز مورد اعتراض نویسندگان قرار گرفت.
قبلا نويسندگان ما را کشتند، زندانی و شکنجه کردند. می دانيم که در آن دوران به کانون نويسندگان ايران را اجازه نمی دادند جلسه داشته باشند، اتحاديه ناشران زير فشار خيلی شديدی قرار گرفته، و بعد هم رايانه های دولتی را که به ناشرها می دادند بسيار کم کردند، اين را به خصوص تبديل کردند به اهرمی، برای فشار آوردن به ناشرانی که سعی می کنند کتابهای متنوع چاپ کنند.
صفارهرندی همچنین توزیع و نمایش فیلمهایی را که سکولاریسم و فمینیسم را نشر میدهند، ممنوع کرد.
او در حوزه سینما گفت: هنری که گريزان از مردم باشد و در حصارهای تنگ نگاه روشنفکرانه خالقان آن بخواهد محبوس شود روشن است که با اقتصاد نسبتی برقرار نمی‌ کند. اما از طرفی دیگر رانتی که در دوره او به روشنفکران خودی داده شد که در هیچ دوره‌ای سابقه نداشت.
سازمان نظام روزنامه نگاری اولین بار در ایران توسط وزارت تحت کنترل وی کلید زده شد. از اقدامات ديگری وی برای کنترل مطبوعات و خبرگزاری ها، آئين نامه صدور کارت خبرنگاری توسط وزارت ارشاد و آيين نامه خبرگزاری های غير دولتی است. او همچنین آيين نامه جنجال برانگيز ساماندهی پايگاه های اطلاع رسانی اينترنتی را تهيه و از تصويب هيات وزيران گذراند.
بر اساس اين آيين نامه، کليه پايگاه های اينترنتی اعم از سايت ها و وبلاگ ها می بايست برای ادامه فعاليت يا آغاز فعاليت علاوه بر ثبت مشخصات فنی و مديريتی خود در وزارت ارشاد اسلامی از اين وزارتخانه مجوز فعاليت دريافت کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، علاوه بر ابلاغ آيين نامه ها و دستوراتی برای کنترل چند روزنامه و خبرگزاری سراسری، اقدامات گسترده ای را در مورد نشريات محلی و شهرستانی نيز به اجرا گذاشت. توقيف چندين نشريه شهرستانی دراستان های بوشهر، هرمزگان، کردستان ومنطقه آذربايجان و دستگيری خبرنگاران شاغل در اين نشريات برخی از اين اقدامات بودند.
R u f k m?, [6/30/2022 10:05 PM]
نشريه تمدن هرمزگان، به اتهام توهين به بنيانگزار جمهوری اسلامی و هفته نامه سفير دشتستان در استان بوشهر به اتهام توهين به «ساحت مقدس ولايت»، توقيف شده اند. نشريات محلی و خبرنگاران شاغل در آنها در استان های خوزستان، آذربايجان، اردبيل، زنجان، قزوين و کردستان نيز با اتهاماتی چون «تجزيه طلبی» و «اقدام عليه امنيت ملی» مواجه شدند و در استان های هرمزگان، آذربايجان، اردبيل و کردستان، چندين روزنامه نگار بازداشت شدند. طی آذرماه ۸۵ پنج نشريه پيام زنجان، بهارزنجان، صدای زنجان، البرز خرم، و موج بيداری در استان زنجان با انتشار اطلاعيه ای اعلام کردند که دراعتراض به سياست های مطبوعاتی دولت احمدی نژاد و در اعتراض به محدوديت های ايجاد شده برای مطبوعات، انتشار خود را متوقف می کنند.
اين نشريات در اطلاعيه خود تاکيد کرده اند: «به دنبال ايجاد محدوديت های مختلف و تلاش برخی از مسوولان دولتی برای کشاندن مطبوعات به دادگاه، برخورد تحکم آميز و موهن استاندار، و منع مقامات دولتی از دادن آگهی های دولتی به مطبوعات مستقل، تا رفع محدوديتهای ايجاد شده، انتشار خود را متوقف ميکنند.» مطبوعات ساير شهرستان ها نيز وضعيت مشابهی دارند. وارد کردن اتهام «فعاليت در جهت تضعيف کشور» و «تجزيه طلبی» از سوی وزير ارشاد اسلامی، در ملاقات با مديران مطبوعات محلی گيلان بر مطبوعات و تشکيل سازمان نظام روزنامه نگاری از سوی اين وزارتخانه، به گفته ناظران از وخيم تر شدن وضعيت و اعمال محدوديت های بيش از پيش حکايت دارد. با توقیف شهروند امروز احمد جنتی دبیر شورای نگهبان در خطبه نماز جمعه گفت: سخنان مقام معظم رهبری حاکی از نگرانی سخت ایشان از وضعیت موجود است. مقام معظم رهبری تمام جریان‌ها را تحت نظر دارند و به عنوان ولی امر به دنبال جلوگیری از خطرات هستند و به همین جهت فضای بی‌بند و باری در حرف زدن و اظهار نظر علیه دولت را مسائلی دانستند که خداوند به آسانی از آن نمی‌گذرد. او همچنین به شعار سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن اشاره کرد. محمدحسین صفار هرندی در مراسم احمد ابن موسی شاهچراغ در شیراز گفت: به‌رغم تمام تلاش‌هایی که بنده و همکارانم برای پاک ساختن محیط رسانه‌، مطبوعات و خبرگزاری‌ها می‌کنیم، اما کسانی هستند که به جان عقیده‌ مردم افتاده‌اند. وی با بیان این‌که دولت نهم در مقابل اعتقادات مردم فروتنی و خضوع کامل دارد، گفت: با کسانی‌ که بخواهند منافع مردم را قربانی شهوات و مسائل شخصی کنند، برخورد می‌کنیم؛ نباید به اسم اطلاع‌رسانی، کار خبری و ارائه‌ تحلیل، دروغ تحویل مردم داده شود. صفار هرندی ضمن تمجید از عملکرد دولت نهم گفت: دولت نهم دولتی است که علاوه بر تلاش‌های مختلف، جان کنده و سرمایه‌گذاری بیش‌تر کرده است؛ آیا مستحق است که پنجه به چهره‌ این دولت بکشند؟ در گزارش هیات نظارت بر مطبوعات آمده بود: به دلیل این ‌‏که شهروند امروز مجوز نشریه فرهنگی و هنری را اخذ کرده، حق ندارد مطالب سیاسی در آن به چاپ برساند. فرج سرکوهی در آن زمان به سوال اوضاع چاپ و نشر در سالی که گذشت را چگونه ارزيابی می کنيد؟ پاسخ داد که: نه فقط در سال گذشته، بلکه از زمانی که آقای صفار هرندی در کابينه آقای احمدی نژاد، وزير ارشاد شد، وزارت ارشاد، کمر به قتل فرهنگ بسته است. البته در گذشته هم چنين بوده، يعنی آن چيزی که به نام وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی نامگذرای شده، و مراد از ارشاد اين است که آنها بايد، نويسندگان و روزنامه نويسان را راهنمايی کنند که چه بنويسند. از اسم اين وزارتخانه معلوم است که وزارت سانسور است و هميشه هم با سانسور، عليه فرهنگ عمل می کرده است. اما دوره آقای صفار هرندی، در واقع می شود گفت که بدترين دوره وزارت ارشاد بوده، حتا در مقايسه با دوران ميرسليم، که آن هم دوره بدی بود. در اين دوره می شود گفت که [تحميل] معيارهای به اصطلاح امنيتی و اطلاعاتی، و[اجرای] پروژه ای که جمهوری اسلامی در زمينه امنيتی کردن عرصه فرهنگ، و برخورد امنيتی و پليسی ريخته، در دوره آقای صفار هرندی به اوج خودش رسيده است. به همين دليل اين دوره را می توان دوره تسلط کامل شيوه های امنيتی- پليسی بر وزارت ارشاد ارزيابی کرد.
هيات نظارت بر مطبوعات مجوز انتشار ۹ نشريه، از جمله ماهنامه سينمايی «دنيای تصوير» و ماهنامه فرهنگی- هنری «هفت» را لغو کرده، و اداره کل مطبوعات، نيز در اين رابطه اعلام کرد که «برخی تخلفات مطبوعاتی مثل استفاده ابزاری از عکس های هنرپيشه های فاسد خارجی، و درج جزئيات مبتذل زندگی آنها، موجب حساسيت و برخورد قانونی هيات نظارت بر مطبوعات گرديده.» در صورتی که در همان زمان آخرين ساخته های سينمايی هاليوود توسط جمهوری اسلامی خريداری میشد و در سينما و تلويزيون با سانسور به نمايش عمومی در می آمد. سرکوهی در این زمینه گفت: بايد توجه داشت که وزارت ارشاد، دو اداره را در مجموعه خود دارد، اداره مطبوعات و اداره کتاب.
اداره مطبوعات، وظيفه سانسور مطبوعات را بر عهده دارد، و می بينيم که امتياز نشر هيچ روزنامه ايی را نمی دهد، مگر اين که صاحب امتياز متعلق به جناح های حکومتی باشد. ما ديديم که در دوره صفار هرندی، روزنامه هايی که به رفرميست های مذهبی گرايش داشتند تحت فشار قرار گرفتند و امتياز بسياری از آنها به بهانه های گوناگون لغو شد. از طرفی ديگر نشريات و مجلات فرهنگی و ادبی که وجود داشتند به شدت تحت فشار قرار گرفتند، يا امتيازشان لغو شد و يا به آنها کاغذ نمی دهند و زير فشارشان می گذارند. خلاصه فضای رعب و وحشتی ايجاد کرده اند که طبيعتا خودسانسوری را افزايش داده است. ما می دانيم که سانسور در جمهوری اسلامی، فقط سانسور سياسی نيست، بلکه سانسور اخلاقی و مذهبی هم هست، در نتيجه بسياری از موارد، مانند چاپ عکس يک هنرپيشه که طبيعتا يک گزارش نمی تواند بدون عکس باشد، و يا يک خبر نمی تواند بدون عکس باشد و غيره را، برای بستن مطبوعات، بهانه قرار می دهند، و مغاير با موازين سانسور اخلاقی، فرهنگی و دينی خودشان اعلام می کنند. اينها می خواهند نظام تک صدايی را بر فرهنگ ما حاکم کنند.
صفار هرندی درسال ۱۳۹۳ اعلام کرد که در دولت احمدی‌نژاد هیچ نشریه‌ای توقیف نشد، در تصویر وضعیت نشریه‌ها را مشاهده میکنید.
در سال ۱۳۸۵ با دستگیری رامین جهانبگلو دو تابعیتی در ایران، صفارهرندی وزیر، دستگیری جهانبگلو را تایید کرد و به خبرنگاران گفت که از نزدیک آنچه را که برای این روشنفکر رخ داده است، رصد خواهد کرد. او به اتهامات جهانبگلو اشاره ای نکرد اما گفت: هیچکس در ایران به دلیل ابراز عقیده بازداشت نمی شود. فیلم اعترافات اجباری هاله اسفندياري، يحيي كيان تاج‌بخش و رامين جهانبگلو از شبکه یک پخش شد.
وی در فروردین ۱۳۹۱ در جلسه مشترک با جواد تاجیک دبیر ستاد راهیان نور با اشاره به اتکای نظام به گنجینه ارزشمند جوانان توانمند، متعهد و دلسوز گفت: «همین حماسه، راه، هدف و خون جوانان ما همانطور که امام راحل گفت و پیش بینی کرد اکنون به بیداری اسلامی و بزودی به فتح جهان توسط اسلام منجر خواهد شد».
او خواستار استفاده از ذخایر غنی انقلاب و جنگ تحمیلی شد و تاکید کرد مناطق عملیاتی و روایتگری جنگ نباید صرفا یک مساله احساسی و جایی برای زیارت تلقی شود بلکه باید برنامه ریزی کرده و در این مناطق روی جوانان تاثیر مثبت گذاشت. «دانستن این مسئله که در جنگ یک فرمانده تیپ با ۲۳ سال سن، در سخت ترین شرایط چطور اقدام می کرد، با شجاعت و توکل بر خدا چه کارهایی انجام می داد و یک تیپ را چطور فرماندهی و هدایت می کرد، بی شک جوانان هم سن و سال او را به فکر فرو می برد و رویشان تاثیر می گذارد». صفار هرندی از جمله کسانی است که خواستار حذف ریاست جمهوری و برقراری نخست وزیری است. نخست وزیری که توسط مجلس انتخاب میشود. این ماجرا قبلها توسط خامنه‌ای هم مطرح شده است. صفار از طرفداران تفکیک جنسیتی در محیط‌های اداری است. او نماينده رئیسی و رئیس شورای نظارت بر صدا و سيمای میلی است. او در جایی گفت: ما 45 ـ 46 دستگاه فرهنگی در کشور داریم که همه اینها هم‌راستا عمل نمی‌کنند، گرچه همه از یک نظام هستند ولی گرایش‌هایشان بعضا متفاوت است. از صداوسیما بگیرید تا سازمان تبلیغات.مثلا در صداوسیما به این نتیجه می‌رسیدند که فلان‌آدم را باید بزرگ کنند و ما به این نتیجه می‌رسیدیم که باید محدود کنیم.
وی در برنامه بدون توقف در ۱۳۹۹ از کشتار دهه ۶۰ توسط جمهوری اسلامی با جعل واقعیات، سفسطه و مغالطه دفاع کرد.
محمد حسین صفار هرندی در حالی این کارنامه ضد مردمی را در عمر خود دارد که سالها قبل به همراه شایانفر و برادرش مرتضی صفار هرندی مشغول گسترش زیباشناسی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در زمینه فرهنگ و هنر و رسانه‌ها بودند. در جایی میگوید: شخصیت‌هایی که در اوایل دهه شصت مرجعیت داشتند، الان در رده‌های هفتم و هشتم به بعد هستند و کسانی که آن موقع کسی اعتبار چندانی برایشان قائل نبود، در هیاهوهای امروز مرجعیت بالاتری دارند. کسانی که امروز اصطلاحا به سلبریتی معروف‌اند، شخصیت‌های مشهور هنری و ورزشی و... که البته خودمان هم کمک کردیم به مرجعیت اینها در صدا و سیما و ... شاید هم این موارد اجتناب‌ناپذیر بوده و خصیصه‌های دوره جدید باشد.
صفار هرندی به حزب اعتقادی ندارد و می‌گوید وقتی در سپاه هستی نیاز به حزب نداری..
یکی از فرزندان وی محمد سجاد صفار هرندی در زمان رئیسی به مدیریت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری منصوب شد. اگر نگاهی به گفتمان او بیندازید او در هویت سازی توده ها کم از پدر ندارد. او در مورد مراسم خواستگاری پدرش یک نقل قول را در سکوت مادرش عنوان کرده: پدرش در جلسه خواستگاری گفته یک جمله برای معرفی من کافی است "من پاسدار انقلاب هستم".
بیشتر رذیلت‌هایی که جمهوری اسلامی مدام به موارد غیر خود نسبت میدهند، به ناب‌ترین صورت در خود نظام اسلامی یافت می‌شود. استثمار، قانون دستمزدها و یکسانسازی‌ها، تبدیل شدن انسان‌ها به کالاهای بی‌ارزش و صرف، و دیگر بهره‌کشی‌های غیر انسانی. حکومت‌های تمامیت‌خواهی چون جمهوری اسلامی، به رغم ادعاهایشان درباره واقع‌گرا بودن و انجام وظایف مربوط به رفاه عامه، همواره متکی به سرمشق‌های دریافت شده از ایدئولوژی‌هایی هستند که «حقایق و واقعیت را تحقیر می‌کنند». در حکومت اسلامی، انسان هیچ ارزشی ندارد.
قسمت اول از آمران و عاملان شر به پایان رسید، در ویدیوی دیگر با قسمت دوم در کنار شما خواهم بود. در هر جای دنیا که هستید شاد و تندرست و در جبهه حق باشید.
#محمدحسین_صفار_هرندی #آمران_و_عاملان_شر #رضا_صفارهرندی #مصطفی_تاجزاده #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی #فخرالسادات_محتشمی_پور #حجتیه #فدائیان_اسلام #عبدالکریم_سروش #حسین_ابریشم_چی #مریم_رجوی #سانسور #ممیزی_کتاب #قمارباز_داستایوفسکی #خسرووشیرین
#RevelationsTeam

نظرات