کتاب ضد ولایت فقیه

کتاب ضد ولایت فقیه، صوتی

 این کتاب از آن جهت مهم است که به خواننده و شنونده کمک میکند تا دید بهتری نسبت به حکومت اسلامی ایران داشته باشد، بداند استراتژی و تاکتیک این رژیم چیست و چگونه از کلمات استفاده می‌کند تا دروغ‌های ایدئولوژیک خود را گسترش دهد


با فهم این کتاب به جایی می‌رسیم که وقتی به جمهوری اسلامی برخورد میکنیم همیشه با پروپاگاندای تقدیس یک ایدئولوژی با تمام عناصرش مواجه هستیم

به موجودات خود مقدس پنداری می‌رسیم که دیگران باید یک موجود دیگر که خدا نام دارد و اتفاقا توسط همین گروه توصیف و تعریف میشود را در آنان ببینند، طبق گفته بود آنها رفتار کنند و زندگی و بمیرند

توضیحاتی برای درک بهتر این ‎کتاب

جمهوری اسلامی به پیشواز مخالفت با دیکتاتوری میرود، آنرا منحرف میسازد وگفتار مخالفان را ضمیمه‌ی گفتار خویش میسازد تا به این ترتیب مخالفت‌های موضعی را در خود تحلیل ببرد و اعتبار وعملشان را باطل سازد. روش اصلی وثابت جمهوری اسلامی چه در حمله و‏ چه در دفاع، روش تقدیس هدف است، آنها هدف را امری قلمداد میکنند که باید تکلیفش با ارجاع به مذهب که عین ایدئولوژی خود میشمارند، روشن شود و به این ترتیب است که از حریفان خود سلب صلاحیت میکنند. پذیرفتن مدعایشان مترادف شکست کامل .‎دموکراسی است،

‏تن دادن به این امر اسلامیزه کردن یعنی زانو زدن در مقابل استراتژیک تمامیت خواه و تاکتیک انعطاف پذیر جمهوری اسلامی 

من شما رو هر روز مجبور میکنم به چاپلوسی و دروغگویی در مورد خودم در سطح جامعه, با تمام امکانات رسانه‌ایم، عقیدتیم و غیره، بعد از مدتی شما برای راه افتادن کارت،‏ برای فرار از سوالات خانوادت و برای موارد دیگر دروغ میگویید و چاپلوسی میکنید 😊 اگر این کارها رو نکنید, نمیتوانید زندگی کنید و شخصی که این کارها رو انجام میدهد موفقیت اجتماعی بدست میاره ولی اونی که این کار رو نکنه نه, حالا اگر من اعلام کنم مشکل از خودته و وظیفه‌ی من نیست و‏ به من ربطی نداره و تربیت خانواده مشکل داشته 😊 چی؟ اگر بگویم تقصیر اجتماع است چه ؟ اگر بگویم عرف جامعه‌س چه؟ اگر بگویم من دو تا انتخاب دادم بهت چه؟ اینکه دروغ بگویی و چاپلوسی کنی و یا دهانت رو ببندی چه؟ نظام ‎توتالیتر این بلا را بر سر جامعه آورده و می‌آورد و خواهد آورد

نظام جمهوری اسلامی، کوششی است برای حاکم کردن یک ایدئولوژی خاص بر تمامی حیات بشر. پایه‌اش بر این فرض است که میتوان تمامی احتیاجات فرد و جامعه‌ی ایده‌آل را از قبل پیش‌بینی کرد و راه رسیدن به این جامعه را هم پیشاپیش و به طور جامعه و کامل معین کرد و همه‌ی این‌ها را در قالب یک ایدئولوژی ریخت، ایدئولوژی تقدیس. از این رو است که شما برای نمونه با گشت ارشاد روبرو می‌شوید در سطح جامعه، با مواردی مواجه می‌شوید که راه رفتن به بهشت و حتی مردن و برای که کشته شدن را به شما آموزش می‌دهد

آیا نافرمانی مدنی و رفراندوم استراتژی هستند؟

دو راه مبارزه نکردن: اصلاحات و دخالت خارجی

اصلاح نظام پر ابهام است چون اصلاح و انقلاب دو راه مقابل یکدیگر هستند، اصلاح یعنی در چارچوب نظام فعلی باعث قویتر شدن نظام بشوند، از سیطره‌ی بیشتر ایدئولوژیک گرفته تا تک حزبی قدرتمند برای تمامیت خواهی نظام، دخالت خارجی هم اتفاق نمی‌افتد چون اگر هم بیفتد برای سهم و سود کشور دخالت کننده است و نه ملت کشور، اما باید دول خارجی را متقاعد کرد که آزادی‌خواهان راستین ایران بهترین راه در برابر حکومت فعلی است. دو را مبارزه بی‌ثمر  برای چیست؟ کودتا و جنگ داخلی دو راه بد برای مبارزه است

کشته‌های انقلاب بهای تغییر نظام سیاسی است و کشته‌های حکومت استبدادی که توسط رژیم صورت می‌گیرد، بهای ماندنش است و نه بهای . رفتنش. تکلیف هر انقلاب در طی دو دوران روشن می‌شود ، یکی طی زمانی که مخالفت شکل می‌گیرد، نفس مخالفت از درگیری و رقابت بین گروه‌های فکری و سیاسی قبل از وقوع انقلاب شکل می‌گیرد(به نظرم در حال پایان این مرحله هستیم) دوران بعدی که نسبت به ، اولی بسیار کوتاه‌تر است، دوره‌ایست که قدرت حاکم (رژیم ایران) متزلزل می‌شود و رقابت برای تعیین جایگزین بین مخالفان آن از گروه‌های مختلف شدت می‌گیرد، در این دوران بیشترین احتمال این است که فکری که در بین مخالفان رواج داشته و قبل از بروز کشمکش بر فضای جامعه مسلط شده است، دست بالا را پیدا کند و جایگزین نظام در حال سقوط را تعیین کند.

دستگاه‌های نظام اسلامی چنانکه وظیفه‌ی آنها اقتضا میکند، دنبال پیگیری تحولات جامعه و طبعا ردگیری جزر و مدهای عقیدتی و موج‌های مخالفت و کسب خبر از تشکل مخالفان هستند. هرگاه که فضای فکری جامعه به سمتی تمایل پیدا میکند و مستعد پذیرش شکل خاصی از مخالفت می‌گردد، این دستگاه‌ها با پیشدستی بر مخالفان بالفعل و آن‌هایی که آماده‌ی پیوستن به آنان هستند، خود نطفه‌ی مخالفت را بارور می‌سازند، طبعا به دستیاری وابستگان دور و نزدیک نظام و احیانا با استفاده از یکی دو آدم ساده‌لوح که ارزان است و ساده لوح، بدین ترتیب هر برنامه‌ای که می‌تواند مردم را به دور خود جمع کند و علیه نظام کارساز بیفتد از همان ابتدا به بیراهه می‌رود، موج این مخالفت‌های قلابی همیشه از داخل شروع و به بیرون سرایت میکند.

 یعنی چه؟

یعنی به پیشواز مخالفت می‌روند، کلمه سازی می‌کنند و معنا و مفهوم تشکل را آن طور که می‌خواهند تغییر می‌دهند، یعنی از یک سکه، سکه‌ای تقلبی می‌سازند که هم مواد سکه‌ی اصلی را دارد و هم موادی که خود می‌خواهند، از این رو است که شما با سکولار اسلامی، فمینیست اسلامی و غیره روبرو می‌شوید، اما در مورد لائیسیته و لائیک این ابزار را ندارند، از این رو باید شعارمان حکومت لائیسیته و یا حکومت لائیک باشد، یعنی حکومتی که با دین کاری ندارد و یا دین در حکومت راهی ندارد، حالا می‌خواهد اسلام باشد یا مسیحی یا حتی عرفان

چرا لائیک و نه سکولار؟

پس زدن دخالت تشیع و اسلام از میدان سیاست شرط اول برقراری عدالت در بین گرایش‌ها و بستگی‌های مذهبی گوناگون در ایران است.

نظام توتالیتر یعنی چه؟

چه زمانی مردم فرصت نفس کشیدن در  حکومت اسلامی پیدا می‌کنند؟

وظیفه دولت چیست و چه کسی دولت را کنترل میکند؟

حریف اصلی این نظام چه نظامی است؟

 مرگ نظام چطور وچگونه است؟ بخش یازدهم

...دوران سوم، دوران انحطاط این نظام است، دورانی که نمی‌تواند انتظام حیاتی خویش را حفظ کند و جامعه را مهار کند، یا اراده‌ی کافی ندارد و یا نیروی کافی و در اغلب موارد هیچ کدام. عبث بودن ایجاد جامعه‌ای آرمانی به مرور بر همه آشکار می‌شود، گردآوری امتیازات فردی که هیچ ارتباطی با آرمانگرایی ایدئولوژیک ندارد و زننده‌تر می‌شود. احتیاجات مادی دولت که بدلیل سودازدگی ایدئولوژیک بی‌حد است، هر روز کمتر از روز قبل برآورده می‌شود. اما چرا به حیات ادامه می‌دهد؟ به دلیل دوری است که در دو دوران قبل از دوران سوم «انحطاط» گرفته است.چه چیزی بر عمرش نقطه‌ی پایان میگذارد؟ بحرانی ناگزیر. همه در خاکسپاریش شرکت میکنند اما کسی به عزایش نمی‌نشیند.

نظام‌های توتالیتر مذهب‌ستیزند و فضای مربوط به مذهب را به ایدئولوژی می‌سپارند «ادیان زمینی که در حال کنار زدن ادیان آسمانی هستند» اما در جمهوری اسلامی، ایدئولوژی از خود مذهب برخاسته است و خود را با آن یکی می‌شمارد، این ابهام همان‌قدر که به نظام اسلامی یاری می‌رساند برای مذهب گران تمام می‌شود و طبعا بیشترین فشار را متوجه افراد معتقدی می‌کند که به اسلام دل بسته‌اند و از حکومت اسلامی منزجر.

ادعای دانایی مطلق که خاص نظام‌های توتالیتر است در جمهوری اسلامی صورت اتکای به دانش الهی را می‌گیرد.

مهم: ایدئولوژی اسلامگرا خود را بیان خواست و طبعا دانش لایزال الهی می‌شمرد و تحقق این خواست را موکول به اجرای «قوانین اسلامی» می‌داند که یکسره الهی‌شان می‌شمرد.
به همین دلیل این ایدئولوژی زبان «حقوق» را حرف می‌زند نه زبان علم و یا اسطوره. این بیان حقوقی به آنان فرصت می‌دهد تا خواست‌های خویش را تحت لوای قانون به جامعه عرضه و تحمیل کنند و در نهایت برای توجیه حیات و رفتار خود و به اجرا گذاشتن تصمیماتش از گفتارهای مربوط به حرمت «قانون» و نهادهایی که اجرای قانون را تضمین می‌کنند و هیچکدام به قوانین اسلام ذره‌ای ارتباط ندارد، بهره ببرد و از این طریق برای رفتار خشونت‌آمیز خویش مشروعیت کسب نماید و آن را با سواستفاده از مفهوم «قانون» موجه جلوه دهد. نقش خمینی و مجاهدین خلق در بوجود آمدن این حکومت توتالیتر و حفظ و دوام آن تا الآن «بخش دوازدهم»

دانلود فایل PDF کتاب

دانلود بخش اول

دانلود بخش دوم

دانلود پارت سوم

دانلود پارت چهارم

دانلود پارت پنجم

دانلود پارت ششم

دانلود بخش هفتم کتاب براندازی حکومت اسلامی

دانلود پارت هشتم

دانلود بخش نهم

دانلود بخش دهم

دانلود بخش یازدهم

دانلود بخش دوازدهم

نظرات